صادرات مغز

جام جم : چراغ خواب سینما

اگر در تهران پایتخت شده، فقط چراغ های داخل سالن، آن هم هنگام نمایش فیلم، خاموش می شود، متأسفانه در بسیاری از شهرستان های دور از مرکز که نخواستیم نامشان فاش شود، چراغ سینما از بیخ خاموش است؛ حتی چراغ سردرشان هم از نوع کم مصرف است که مدیریت سینما دچار ورشکستگی بیش از حد نشود.

باور بفرمایید (البته می خواهید هم باور نفرمایید؛ مختارید!)، گاهی به قدری سینماهای برخی شهرستان ها سوت و کورند و بدون نورند که رهگذران خیال می کنند مسئولان سینما خوابند و داخل سینما هم چراغ خواب روشن است. نگو که از بی تماشاچی، بنده های خدا مگس کیش می کنند.

ماجرای شهر ما: جای دوری نمی رویم که متهم به بی خبری شویم. یک تُک پا با هم می رویم همین شهرستان زادگاه خود نگارنده؛ تربت حیدریه در 140 کیلومتری جنوب مشهد. سال ها پیش دو عدد سینما داشت، سال های بعدش یک عددش خراب شد و یک عدد دیگرش باقی ماند تا فیلم نشان دهد. بیشتر هم از روستاهای اطراف می آمدند تا فیلم کاراته آخ دار و فیلم هندی آه دار مشاهده کنند و تخلیه روحی شوند برگردند به جایی که بودند و کدخدا هم راضی و خوشحال که روستا در امن و امان است و نسل جوان ده، الحمدلله به لحاظ تفریحات سالم مشکلی ندارند.باری؛ گذشت و گذشت تا این که سه چهار سال پیش، همین یک عدد سینمای اسقاط شده باقی مانده در شهرمان نیز بر اثر کسادی بیش از حد، با عشق و اشک بسیار، تقدیم بولدوزرها شد.

 الان آن محل، برای گربه ها مکان شده است.نظر کارشناسان: البته از خود ما کارشناس تر در هر امری، بعید است کسی پیدا شود؛ اما در عین حال بهتر است که قبل از هرگونه اظهار نظر درستی، توجه شما را به دو نظر مطرح کارشناسان دیگر در این خصوص جلب کنم:نظر کارشناسان اول: نبود سالن های مناسب همچون پردیس های سینمایی که در برخی کلانشهرها ساخته شد. به گونه ای که هر شهرستانی خودش در منزلش یک سینمای خانوادگی نصب کرده و با تخمه فروشی سر کوچه هم قرارداد بسته است.

راحت زیر کولر یا بغل بخاری لم بدهد و بی هیچ اعتراضی تخمه اش را بشکند و فیلمش را ببیند.نظر کارشناسان دوم: تولید و تکثیر فیلم های بی کیفیت و نازل؛ با این که می دانیم کسی بیکار نیست که برای فیلم های خنثی پول بدهد. آن هم با توجه به وضع اقتصادی بسیاری از خانواده ها که بعضاً هشت شان گرو نه شان است و مشتاقانه، چشم انتظار لحظه واریز یارانه شان هستند و خودش یک فیلمی است که هرماه تماشا دارد.

نظر کارشناسی ما: آن قدر حرف زدیم که دیگر جای ارائه بسته پیشنهادی نماند. فلذا در ادامه نظرات کارشناسان مملکت، ما نیز نظر اسطقس دار خود را که غالبا ریشه علمی و فلسفی و البته جنبه کاربردی دارد، تقدیم می کنیم و یک نظر حلال است.

به نظر ما ـ که خیلی هم مهم نیست ـ باید یا روی پشت بام سینماها دیش گذاشت، یا بساط تخمه را به سینما برگرداند (نوعی بازگشت بی ادبی!)، یا صندلی ها را جمع کرد و امکان لم دادن افراد را فراهم کرد، یا................... دارند از اتاق فرمان اشاره می کنند که اگر از همین جا، مطلب را درز بگیری؛ هم خودت سنگین تری، هم طنزت وزین تر! (تا اینجایش را یک کاری می کنیم. فوقش سفارش می کنیم که کسی در عقلت شک نکند!

جام جم:برای آرامش روحتان تا 10 بشمارید

امروز می خواهیم رازی را با شما در میان بگذاریم! رازی که با دانستن آن شما هم مثل ما طعم واقعی آرامش را خواهید چشید! ـ کور شویم اگر دروغ بگوییم ـ و اما راز ما... عرضم به​حضورتان که... بی خیال، الان بر ملا کردن رازمان نمی آید! جانم! الان بگوییم؟ نه! کمی صبر کنید، شما که الحمدلله صبرتان بسیار است.

بین خودمان باشد صبر کردن چیز خوبی است! کلا از راز ما هم که بگذریم با اتفاقاتی که این روزها در حال شکل گیری است به قول سهراب « اندکی صبر سحر نزدیک است.»

واقعیت این است که ما امروز بی خود و بی جهت به این نتیجه رسیدیم که آدم هایی در زندگی ما هستند که نه قادر به درک آنها هستیم و نه می توانیم از زندگیمان بیرونشان کنیم. این آدم ها همین جوری در زندگی ما می مانند و زل می زنند به آرامش آدم!

ـ باور کنید هیچ کسی نمی تواند مثل ما اینقدر خوب نتیجه گیری کند ـ به هر حال بعد از این نتیجه گیری مهم بود که تصمیم گرفتیم فهرستی از آدم هایی که تخصص بالایی در سلب آرامش اطرافیان دارند تهیه کنیم که ماحصل این تحقیقات همین شد که الان عرض می کنیم ـ نگران نباشید اسامی این دوستان پیش ما محفوظ است!

ـ قبل از هر چیز عرض کنیم که ما یک کشف بزرگ انجام داده ایم و آن، این است که آدم هایی هستند که اگر به جای این همه وقتی که صرف می کنند تا راهی پیدا کنند روی اعصاب ما راه بروند، نصف آن زمان را روی کارهای خودشان تمرکز می کردند، الان وکیلی، وزیری، چیزی شده بودند! اصلا این روزها به بعضی ها باید گفت: «شما رو مخ ما جا دارید.»

و اما دسته اول آدم های فضول هستند ـ خودمان نمی دانیم چرا، اما از آدم های فضول خیلی بدمان می آید ـ آدم هایی که مدام داخل زندگی آدم سرک می کشند و به هر بهانه ای می خواهند سر از کار آدم دربیاورند. نکته مهم کار آدم های فضول این است که مدام می گویند: «نگرانت هستم که می پرسم وگرنه به من ربطی نداره!»

دسته بعدی آدم هایی هستند که حسودند. یعنی اگر دور از جان شما، سرطان هم بگیرید، روز و شبشان سیاه می شود که چرا آنها سرطان ندارند و... .

دسته بعدی آدم هایی هستند که گمان می کنند، بلانسبت شما، ما هیچ چیزی نمی فهمیم و در عوض خودشان در همه کارها دارای تجربه هستند. کافی است مثلا درخصوص ترمیم لایه ازن چیزی بگویید، آن موقع است که در کمترین زمان ممکن نخ و سوزنی را که برای اولین بار با آن لایه ازن را شخصا ترمیم کرده اند، به شما نشان می دهند.

دسته بعدی آدم های متوهم و خودشیفته ای هستند که گمان می کنند آسمان سوراخ شده و آنها تالاپی افتاده اند روی زمین.

دسته بعدی آدم هایی هستند که زیاد حرف می زنند؛ آدم هایی که موضوع برایشان مهم نیست، آنها حتی درباره سوراخ سوزن هم ساعت ها سخنرانی می کنند.

دسته بعدی آدم های دروغگو هستند، البته، بین خودمان باشد، چند وقتی است که دروغ گفتن چندان هم جزو کارهای بد محسوب نمی شود.

و بعد آدم های جوگیر، آدم های بددهن، آدم هایی که تصور می کنند زرنگ هستند و... بگذریم، بی فایده است، اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ما سرانجام به این نتیجه رسیدیم که تنها دلیل این که ما این روزها آرامش نداریم این است که گاهی آدم هایی را داخل زندگیمان راه می دهیم که بلانسبت شما داخل طویله هم راهشان نمی دهند

ـ گفته بودیم هیچ کسی نمی تواند مثل ما این جوری خوب نتیجه گیری کند ـ و اما راز ما. عرضم به​حضورتان که: وقتی عصبی و ناراحتید، وقتی حوصله هیچ کاری را ندارید، وقتی آرزوی چند لحظه آرامش را دارید، وقتی... چشم هایتان را ببندید و به آرامی از یک تا 10 بشمارید. به آرامش می رسید! اگر به آرامش نرسیدید تا 20 ادامه بدهید! و اگر نشد تا 30 و اگر باز هم نشد... ناامید نشوید، باز هم بشمارید.

ما الان رسیده ایم به 12 میلیارد و 835 هزار و 7، اما هنوز امیدواریم.

سیاست روز : چهارجوابی

استاندار تهران: تجربه ای را که در مجلس داشته ام به کار می گیرم برای کاهش معضل آلودگی هوا اقدام می کنم...

استاندار تهران: تجربه ای را که در مجلس داشته ام به کار می گیرم برای کاهش معضل آلودگی هوا اقدام می کنم.

به نظر شما کدام یک از تجربیات مجلس،در کاهش معضل آلودگی هوا، برجسته تر از تجارب دیگر است؟

الف) نطق های پیش از دستور برادر نادر قاضی زاده – نماینده ارومیه –

ب) قیلوله عصرگاهی برادر مهرداد بائوج – نماینده لنگرود –

ج) فریادهای برادر لاریجانی بر سر نمایندگان بی نظم

د) هیچکدام

دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه: چند روز پیش شبکه اجتماعی فیسبوک بر اثر مشکلات فنی رفع فیلتر شده بود.

با توجه به اظهارنظر فوق ، کدام یک از گزینه های زیر به واقعیت نزدیکتر است؟

الف) هیچ چیز درست نمی شود مگر آنکه اشکالی فنی ایجاد شود.

ب) کارگروه مصادیق تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، زورش به همه می رسد به جز اشکالات فنی!

ج) مشکلات فنی، همیشه هم بد نیست.

د) مرگ بر رفع فیلتر! درود بر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه!

نماینده اصفهان: نباید برخی مسئولان خارج از نوبت به سفر حج بروند و از رانت مذهبی در این خصوص استفاده کنند.

اظهارنظر فوق یادآور کدام شعر شیرین فارسی است؟

الف) حاجی تو نیستی، شتر است از برای آن / بیچاره خار می خورد و بار می برد

ب) هشدار فریب مرد حاجی نخورید / این خانه خراب از خدا برگشته است

ج) نوبت به ما رسید ولی آسمان طپید

د) مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو / مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ( منظور از «تو» در این بیت سوغاتی های متنوع است)

کدام یک از گزینه های زیر مصداق بارز ضرب المثل «باز چشمانت را بستی و غیب گفتی» است؟

الف) استاندار تهران: مساله آلودگی هوا یک مساله جدی است.

ب) وزیر بازرگانی: باید با پدیده گرانفروشی مبارزه شود.

ج) وزیر بهداشت: وضعیت درمانی باید بهبود یابد.

د) رییس سازمان حفاظت از محیط زیست: موضوع محیط زیست ، موضوعی است که باید به آن اهمیت داده شود.
تهران امروز: هشت سالی رفت بر ما آن چه بر ایشان نرفت
آنقدرها هم نبود آسان،در آمد پیر ما
تا چه سان با ما کند تا، دولت تدبیر ما
مشکل ما آن مسائل بوده از عهد قدیم
نیست هرگز حول و حوش این مسائل گیر ما
هشت سالی رفت بر ما آن چه بر ایشان نرفت
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما!
چون خطا می رفت هر تیری که می انداختند
لاجرم گاهی شکایت داشتند از تیر ما
با صدای بم کسی آوازِ بد می خواند اگر
رو می آمد بعد از آن خواندن صدای زیر ما
چون صدا بود آن زمان، تصویر و اینها هم نبود
گشته نایاب این زمان از آن زمان تصویر ما
جاده هامان گر چه آسفالت است اما خوب نیست
تا که می آید هنوز از چین ملات و قیرما
یا اگر چیزی و جایی بازسازی می شود
باز هم می آید از چین نقشه تعمیر ما
می روم با پای خود بالای هر برجی که هست
تا نیفتد بار دیگر دست چین تقدیر ما
گر بیفتد دستِ چین تقدیر ما با این حساب
بی تعارف! این گناهی نیست جز تقصیر ما
تا مسیر گفت وگو باز است، در هر مشکلی
نیست وقف بستن از رو بعد از این شمشیر ما
لاجرم از سیر می ماند گرسنه بی خبر
از گرسنه با خبر وقتی نباشد سیر ما
فی المثل با کفش چرمش سیر در گِل می دود
با همان باران اول، رفته کفش جیر ما
گر نباشد همزبانی چیست فرق دیر و زود!؟
منتها با همدلی زود است حتی دیر ما
ما که بر اموال خود تنها نظارت می کنیم
بر تهِ دیگ کسی کی می خورد کفگیر ما!؟
نیست در قاموس ما چون قصد آزار کسی
پس تشکر می کنیم از آه بی تاثیر ما
هیچ کس خوابی نمی بیند به جای هیچ کس
چیست بعد از این مصیبت خواب بی تعبیر ما

شرق: صادرات مغز

دیشب طبق معمول رفتیم فرودگاه. البته فرودگاه رفتن ما فرق دارد. یعنی شما می روی فرودگاه که سوار هواپیما بشوی و بروی ددر دودور. ما می رویم فرودگاه که یکی از مغزها، گاهی هم یکی از بناگوش ها یا... را سوار هواپیما کنیم و بفرستیم وردست اجنبی.

صادرات مغز: من سال هاست فکر می کنم حالا که ما در تولید مغز خودکفا هستیم، اگر دولت، فرار مغزها را ساماندهی می کرد، الان ما در صادرات مغز حرف اول را در جهان می زدیم.

تخم ماهی و تخم مرغ: اصلا چه عیبی دارد وقتی خودمان از مغز در وطن استفاده نمی کنیم، آن را صادر کنیم که به دست مصرف کننده اش برسد؟ مثل خاویار. که اگر مجانی بگذاری جلوی ما، پیف پیف می کنیم و می گوییم: چی؟ مگر تخم ماهی هم خوردن دارد؟ شما یادتان نیست. قدیم تخم مرغ خوردن هم معذوریت اخلاقی داشت. یعنی توی خانواده قباحت داشت یکی تخم مرغ بگیرد دستش و بیاورد بگذارد سر سفره. الان عادی شده.

شریک جرم: خلاصه ما دیشب رفتیم بدرقه یکی از مغزها. مثل خیلی از شب ها. از خدا پنهان نیست، از دلاوران و بقیه هم که پنهان نیست، از شما چه پنهان من همیشه به این فکر می کنم اگر فرار مغزها جرم باشد (که نیست) کسانی که می روند بدرقه مغزها، باید به عنوان شریک جرم دستگیر شوند. یا دست کم به عنوان تلاش برای فرار مورد پیگرد قانونی قرار بگیرند.

تبادل مغزی: کارشناسان توجه کنند اگر ما به جای هر مغز یک بنا گوش از خارج بگیریم، داریم با دنیا تعامل و تبادل فرهنگی می کنیم. یعنی داریم برای اولین بار در جهان، کله پاچه اینترنشنال تولید می کنیم که این کارمان در جهان حتی از منشور کوروش هم اولین بارتر است.  جمله مناسب بیلبورد شهری: اگر کسی مغز داشته باشد فرار مغزها نمی کند

کیهان : پوست هندوانه

گفت: از نامه 31 گروه خلق الساعه برای اوباما چه خبر؟! از او خواسته بودند بدون پیش شرط با ایران مذاکره کند.

گفتم: اوباما که بارها درخواست کرده بود با ایران مذاکره کند ولی ایران نپذیرفته بود.

گفت: حالا برخی از همان گروه ها اعتراض کرده و گفته اند ما چنین نامه ای را ننوشته ایم و مدعیان اصلاحات امضای ما را جعل کرده اند.

گفتم: یارو برای رفیقش تعریف می کرد و می گفت؛ دیشب تو را در خواب دیدم که سوار یک اسب سفید روی ابرها حرکت می کردی و دوستش که خیلی حال کرده بود پرسید، خب! بعدش چی؟ و یارو گفت؛ اما به جای کلاه یک پوست هندوانه روی سرت بود. دوستش با عصبانیت گفت؛ تو غلط کردی که خواب مرا دیدی! و یارو گفت؛ تو غلط کردی که به خواب من آمدی!