loading...
مهدی امینی
سرباز گمنام بازدید : 242 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

واتس اپ چیست ؟ 

بهترین نرم افزار موبایل در زمینه ارتباطات ( ارسال پیام )  بهترین عنوانی است که می توان برای این برنامه به کار برد. عنوانی که این نرم افزار چندین سال است که در جهان آن را یدک می کشد .  با این برنامه قطعا با SMS های معمولی خداحافظی می کنید ! 

پشتیبانی این برنامه از بسیاری از گوشی ها یکی از بزرگترین مزیت های آن است.

با این نرم افزار به راحتی و با بیشترین سرعت می توانید به دوستانتان پیام ( متن ، عکس ، صدا ، تصویر ) بفرستید و در هزینه خود بیش از 100 برابر صرفه جویی کنید !!!

برای دریافت پیام نیاز به باز کردن واتس اپ نیست ، این برنامه به طور دائم در پس زمینه گوشی شما باز است و هر وقت برای شما پیامی بیاید به شما خبر می دهد ! همانند sms های معمولی شما اما با امکانات و سرعتی فوق العاده تر. 




قبل از اینکه به مزایای واتس اپ بپردازیم ذکر 2 نکته الزامی است : 

سرباز گمنام بازدید : 251 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

قیام جهانى‏

ظهور و قیام حضرت مهدى صلوات الله علیه یك جریان منطقه‏اى و قومى نیست، بلكه یك مسأله جهانى و همگانى است، النهایه، این مسأله در جهان تشیع بیشتر شكل گرفته و ارادتمندان آن حضرت پیوسته در انتظار ظهور وى هستند و از وجود مبارك و دعاهاى نافذ و توجهات عالیش در زمان غیبت استفاده‏ها مى‏كنند.

ظهور امام (ع) عبارت و اخراى حكومت عدل الهى در جهان و غلبه و پیروزى كامل حق بر باطل است، ظهور آن حضرت، حل مشكل اساسى جهان و ترسیمى از آینده دین مبین اسلام است، ظهور آن حضرت پیاده شدن وعده حكومت توحید در روى زمین است كه توسط قرآن مجید و رسول اسلام (ص) وعده داده شده است .

بشر در ادوار تاریخ، بر طبیعت تسلط یافته و آن را در استخدام خود گرفته است و توأم با آن بشر بر بشر نیز تسلط یافته و انسانها را مستضعف كرده و مورد بهره كشى قرار داده است، اكثریت بسیار بزرگ زیر سلطه و استعمار اقلیت كوچكى قرار گرفته و زیر فشار آنان جان مى‏كنند، ولى دورانى خواهد آمد كه بشر بر نفس خود تسلط پیدا كند و آن در زمان حضرت مهدى (ع) خواهد بود، على هذا دوران بشریت را باید به سه دوران تقسیم كرد: تسلط بشر بر طبیعت، تسلط بشر بر بشر و تسلط بشر بر نفس، كه فعلاً جهان در انتظار دوران سوم است و علائم آن با پیشرفت اسلام و پیشرفت افكار بشرى بتدریج آشكار مى‏شود.

1- در قرآن كریم سوره انبیاء: آیه 105 مى‏خوانیم:  و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادى الصالحون  از روزى كه بشریت به وجود آمده و از روزى كه قرآن نازل شده: این آیه پیاده نگشته و بصورت وعده بوده است، زیرا پیوسته وارثان و حاكمان زمین بندگان ناصالح خدا و ستمكاران بوده‏اند، انبیاء بصورت نورى فقط در گوشه‏هاى زمین درخشیده‏اند، ولى این آیه با گستردگى بسیار بزرگ مى‏گوید:
ما ابتدا در تورات و بعد از آن در زبور وعده كردایم كه روزى خواهد آمد و در آن صاحبان زمین بندگان صالح خداوند خواهند بود، حكومت در دست آنها خواهد بود و ناصالحان چنان در اقلیت خواهند بود كه بحساب نیایند.

امین الاسلام طبرسى در تفسیر مجمع البیان فرموده: امام باقر (ع) مى‏فرماید: آنها اصحاب مهدى (عج) هستند در آخر الزمان، دلیل این سخن همان است كه خاص و عام از رسول خدا نقل كرده‏اند كه فرمود:  لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطوّل اللّه ذلك الیوم حتى یبعث رجلا صالحا من اهل بیتى یملاء الارض قسطاً وعدلاً كما مُلئت جورا و ظلماً 1
ابوبكر احمد بن حسین بیهقى در كتاب  البعث و النشور  روایات زیادى در این زمینه نقل كرده است، نگارنده گوید: آیه شریفه كاملاً در خور دقت است و از یك حكومت گسترده اسلامى و جهانى خبر مى‏دهد كه جز در زمان حضرت مهدى صلوات الله علیه قابل پیاده شدن نیست، روایت متواتر كه گذشت در واقع بیان و تفسیر آیه شریفه است .

2-  هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین كله و كفى بالله شهیدا  این آیه سه بار در قرآن مجید آمده است یكى در سوره فتح: آیه 28 بصورت فوق، دیگرى در سوره توبه: آیه 33 كه ذیل آن  ولو كره المشركون  است، سوم در سوره صف: آیه 9 كه ذیل آن  ولو كره الكافرون  مى‏باشد.

آیات شریفه از غلبه و پیروزى اسلام بر همه ادیان خبر مى‏دهند، این آیات هنوز پیاده نشده و بصورت وعده هستند كه در آینده حتماً پیاده خواهند شد،  ان الله لا یخلف المیعاد  امین الاسلام طبرسى رحمة الله در سوره توبه در تفسیر آیه فرمود:
 و قال ابو جعفر (ع) إنّ ذلك یكون عند ظهور المهدى من آل محمد (ص) فلا یبقى احد الا اقر بمحمد (ص)  .
بعد اضافه فرمود: كه این قول سُدَىّ است و كَلْبى گفته: هیچ دینى نمى‏ماند جز این كه اسلام بر آن غالب مى‏شود، و این خواهد شد و این وعده هنوز عملى نشده است، قیامت نخواهد آمد تا این وعده عملى شود، صحابى كبیر مقدادبن اسود كندى گوید:
 سمعت رسول الله (ص) یقول: لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر ولا وبر الا ادخله‏الله كلمة الاسلام، اما بعزّ عزیز او بذل ذلیل اما یعزهم فیجعلهم الله من اهله فیعزوا به و اما یذلهم فیدینون له .

مرحوم طبرسى در ذیل آیه فتح نیز به این مطلب اشاره كرده و در ذیل آیه صف از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل مى‏كند كه فرمود:  .. فو الذى نفسى بیده حتى لاتبقى قریة الا و ینادى فیها بشهادة ان لا اله الا الله بكرة و عشیاً .
بنابراین، ظهور مهدى موعود غلبه حق بر باطل در كل جهان است، هر قوم راجع به آینده جهان نظرى دارند، آینده جهان در نظر اسلام، فرج عمومى و تشكیل حكومت واحد جهانى اسلام است. چنان كه روایات فریقین نیز در این باره گذشت.
آنان كه آن حضرت را دیده‏اند.

ناگفته نماند: عده زیادى از بزرگان حضرت امام زمان (ع) را در مدت پنج سال كه در حال حیات پدر بزرگوارش بود و نیز در مدت 69 سال دوران غیبت صغرى دیده‏اند، لذا مى‏بینیم كه نویسندگان حالات و تاریخ آن حضرت هر یك فصلى تحت عنوان  فصل فیمن راه علیه السلام  منتعقد كرده‏اند.
مانند ثقة الاسلام كلینى متوفاى 328 یا 329 هجرى كه در كافى: ج 1، ص 329 فرموده:  باب فى تسمیة من راه علیه السلام  و نیز مرحوم صدوق متوفاى 381 كه در كمال الدین، ج 2، ص 433، باب 44 را به این مطلب اختصاص داده و نام آنرا  باب ذكر من شاهد القائم (ع) و راه و كلمه  گذاشته و در آن بیست و شش مورد را نقل كرده است .

و نیز مرحوم شیخ مفید متوفاى 413 هجرى كه در ارشاد: ص 329 فرموده:  باب من رأى الامام الثانى عشر (ع)  و آنگاه روایاتى نقل كرده است و نیز مرحوم شیخ الطائفه متوفاى 460 هجرى كه در كتاب غیبت: ص 152 فرموده:  اخبار بعض من رأى صاحب الزمان (ع)...  و دیگران از بزرگان علماء.

همچینن عده زیادى در دوران غیبت كبرى به خدمت آن حضرت رسیده و او را شناخته‏اند و نیز عده‏اى بعداً دانسته‏اند كه او مهدى غایب (ع) بوده است؛ در این زمینه مطالب زیادتر از آن است كه در این كتاب نقل شود، مرحوم محدث نورى صاحب مستدرك در این رابطه كتابى نوشته بنام  جنة الماوى‏ فى ذكر من فاز بلقاء الحجة (ع) او معجزته فى الغیبة الكبرى  و در آن 59 حكایت نقل كرده از كسانى كه در زمكان غیبت كبرى به ملاقات امام زمان صلوات الله علیه رسیده‏اند، این كتاب در ج 53 بحار الانوار طبع جدید بعنوان تتمه نقل شده است .

ناگفته نماند: در این حكایات آمده كه عده‏اى از ملاقات كنندگان،آن حضرت را دیده و شناخته‏اند مانند مرحوم بحرالعلوم و دیگران، حال آن كه در توقیع على بن محمد سمرى آمده كه امام صلوات الله علیه به وى نوشتند:
 الافمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفیانى والصیحة فهو كذاب مفتر  مرحوم نورى در خاتمه جنّة الماوى از این مطلب بشش وجه جواب داده، از جمله كلام علامه مجلسى را نقل كرده كه در بحار: ج 52 ص 151 بعد از نقل توقیع مبارك، فرموده: شایداین سخن مربوط به كسى است كه ادعاى مشاهده كند و بگوید: من نایب آن حضرت هستم در رساندن پیامهاى وى به شیعه مانند نواب اربعه، تا منافى روایاتى نباشد كه گذشت و خواهد آمد. نگارنده گوید: احتمال آن مرحوم نزدیك به یقین است .
بهر حال نگارنده چند حكایت از آنچه مرحوم كلینى، مفید، صدوق، شیخ طوسى، مجلسى، نورى و امثال آنها رحمهم الله نقل كرده‏اند در این جا مى‏آورد، منظور از ذكر این حكایات آن است كه: بدانیم غیبت آن حضرت یك امر ساده و عادى است و او بصورت غایب و ناشناس در میان ماست و میان ما و خداى ما، واسطه فیض مى‏باشد، صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین.


حكایت أبى الحسین‏

سید بن طاووى رحمة الله علیه از ابى جعفر محمد بن جریر طبرى نقل مى‏كند از محمد بن هارون تلعكبرى كه فرمود: ابوالحسین بن ابى البغل كاتب به من گفت: از ابو منصوربن صالحان شغلى قبول كردم، میان من و او جریانى پیش آمد كه از او فرار كرده و مخفى شدم، او در تعقیب من بود، مدتى با وحشت، همچنان در پنهانى زندگى مى‏كردم.
شبى به مقابر قریش (كاظمین) رفتم؛ قصد كردم شب جمعه را در كنار قبر دو امام علیهما السلام بیتوته كرده و دعا نموده و حاجت بخواهم، شب بارانى بود و باد مى‏وزید، از ابو جعفر متولى حرم خواستم درهاى حرم را ببندد و كسى در حرم نباشد تا بتوانم خلوت كرده و با خیال راحت مشغول دعا و تضرع باشم و از آمدن كسى نترسم، او درها را بست، شب به نصف رسید، باد و باران از آمدن مردم مانع گردید، من مرتب دعا و زیارت كرده و نماز مى‏خواندم.

در این اثنا، نزد قبر حضرت موسى بن جعفر (ع) صداى پایى شنیدم ناگاه مردى وارد شد، شروع به خواندن زیارت كرد، بر آدم (ع) و انبیاء اولوالعزم سلام كرد، سپس به یك یك امامان سلام كرد تا رسید به صاحب الزمان، ولى به او سلام نكرد.
من تعجب كردم و پیش خود گفتم: شاید فراموش كرد یا امام زمان را نشناخته است، یا مذهبش همین است و به امام دوازدهم عقیده ندارد. چون از زیارت فارغ شد، دو ركعت نماز خواند، بعد نزد من آمد و در كنار قبر امام جواد (ع) مانند زیارت سابق زیارت كرد و دو ركعت نماز خواند، من از او مى‏ترسیدم چون او را نمى‏شناختم، او جوان كاملى از مردان بود، لباس سفیدى به تن داشت، عمامه‏اش با تحت الحنك بود و عبایى به دوش داشت .

آنگاه به من فرمود: یا أبا الحسین بن أبى البغل! چرا از دعاى فرج غافل هستى؟ گفتم: آقاى من! آن كدام است؟ فرمود: دو ركعت نماز مى‏خوانى، بعد مى‏گویى:  یامن اظهر الجمیل و ستر القبیح، یا من لم یؤاخذ بالجریرة و لم یهتك الستر، یا عظیم المنّ یا كریم الصفح یا حسن التجاوز یا واسع المغفرة... أسالك بحق هذه الاسماء و بحق محمد و آله الطاهرین الاّ ما كشفت كربى و نفست همّى و فرجت غمى و أصلحَت حالى  آنگاه دعا كرده و حاجتت را مى‏خواهى. بعد صورت راست خویش را به زمین گذاشته و صد مرتبه در آن حال مى‏گویى:  یا محمد یا على، یا على یا محمد، اكفیانى فانكما كافیاى و انصرانى فانكما ناصراى  بعد صورت چپ خویش را به زمین نهاد صد مرتبه مى‏گویى:  ادركنى  و آن را زیاد تكرار مى‏كنى و مى‏گویى:  الغوث، الغوث، الغوث  تا نفست قطع شود، در این صورت خداوند با كرم خویش، حاجت تو را ان شاء الله قضا مى‏كند.

من همان طور كه ایشان فرموده بود عمل كردم، بعد پیش ابى جعفر متولى رفتم كه از وى بپرسم آن شخص كیست؟ و چطور داخل حرم گردید؟ دیدم درها همه بسته است، تعجب كردم، بعد به نظرم آمد كه شاید او نیز در حرم بیتوته كرده و من ندانسته‏ام. چون به طرف ابوجعفر رفتم، او از اتاقى كه روغن زیتون در آن بود بیرون مى‏آمد.
گفتم: آن مرد كى بود؟ و چطور داخل حرم شده بود؟ گفت: درها همه قفل است هنوز باز نكرده‏ام، جریان آن مرد و زیارت كردنش را گفتم. گفت: او مولاى ما صاحب الزمان (ع) است، من دفعات او را در شبهاى خلوت دیده‏ام .

من از این كه آن حضرت را نشناختم تأسف خود دم، وقت صبح از حرم خارج شده به محله‏كرخ بغداد به مخفیگاه خود رفتم، چون آفتاب بلند شد، دیدم مأموران ابن صالحان در پى من آمده و مرا از دوستانم مى‏پرسند و در دست خویش از وزیر (منصوربن صالحان) با خط خودش امان نامه‏اى آورده‏اند، من با بعضى از یاران خود پیش وزیر رفتم، او چون مرا دید برخاست و مرا در آغوشش گرفت و چنان خوش برخورد كرد كه سراغ نداشتم، گفت: كار به جایى رسانده‏اى كه از من به صاحب الزمان صلوات الله علیه شكایت مى‏كنى؟! گفتم: من فقط دعا كرده‏ام، فرمود: واى بر تو! مولایم امام زمان صلوات الله علیه شب جمعه به خواب من آمد، امر مى‏فرمود به تو نیكى كنم، و چنان پرخاش فرمود كه برخود ترسیدم.

گفتم: لااله‏الاالله شهادت مى‏دهم كه آنها بر حق و منتهاى حقند، دیشب مولایم را در بیدارى دیدم و به من چنین و چنان فرمود، آنگاه جریان شب را براى او توضیح دادم، او بسیار تعجب كرد، بر من بسیار نیكى كرد و ببركت آن حضرت از وى به چنان مرادى رسیدم كه گمان نمى‏كردم.2


حكایت مرحوم بحرالعلوم‏

عالم بزرگوار و متقى جناب زین العابدین بن محمد سلماسى كه از شاگردان و خواص مرحوم علامه طباطبایى سید مهدى بحرالعلوم بود، نقل مى‏كند: در نجف اشرف در مجلس مرحوم بحرالعلوم بودم، ناگاه مرحوم محقق قمى صاحب قوانین وارد منزل سید گردید، و آن در سالى بود كه بقصد زیارت مكه و قبور ائمه علیهم السلام به عراق آمده بود، حاضران كه در مجلس بودند پراكنده شدند و بیشتر از صد نفر مى‏شدند، فقط سه نفر ماندند كه همه اهل تقوا و مجتهد بودند.

در آن موقع مرحوم محقق به جناب سید بحرالعلوم گفت: شما هم به ولادت روحانى و هم به ولادت جسمانى از اهل بیت علیهم السلام رسیده و این دو مقام را حیازت كرده‏اید هم به قرب ظاهرى و هم به قرب باطنى دست یافته‏اید، طعامى از این سفره وسیع و میوه‏اى از میوه‏هاى این بوستان را به ما عطا فرمایید تا سینه‏هایمان پر وسعت و دلهایمان آرامش پیدا كند.
سید بزرگوار بلافاصله فرمود: من چند شب قبل در مسجد اعظم كوفه براى نافله شب رفته بودم ،قصد داشتم اول صبح به نجف برگردم تا درس تعطیل نشود، كار ایشان در سالهاى مكرر همان طور بود.

چون از مسجد كوفه بیرون آمدم، به دلم افتاد كه به مسجد سهله بروم ولى دیدم در این صورت شاید به درس نرسم، اما شوق من بتدریج زیاد مى‏شد، در این بین كه مردد و دو دل بودم، بادى غبار آلود و زید و مرا به طرف مسجد سهله برد، و آن توفیقى بود كه بالاخره مرا به مسجد سهله انداخت.
مسجد خالى بود، فقط یك شخص جلیل مشغول عبادت بود، در مناجات خویش كلماتى به كار مى‏برد كه دلهاى سخت را تكان مى‏داد، اشك چشمها را روان مى‏ساخت، قلب من پرید، حالم متغیر گردید، زانوهایم خشك شد و اشك چشمم از شنیدن آن كلمات كه هرگز نشنیده بودم جارى شد، و در دعاهاى منقوله آنها را ندیده بودم، شخص مناجات كننده، آن كلمات را از خودش انشاء مى‏فرمود.

در محل خودم ایستادم و از شنیدن مناجات او لذت مى‏بردم، تا از مناجات فارغ شد، آنگاه رو به من كرد و با زبان فارسى فرمود:  مهدى بیا  من چند قدم به طرف او رفته و ایستادم، فرمود: بیا، باز چند قدم رفته و ایستادم، فرمود: جلو بیا، ادب در امتثال است. پیش رفتم بحدى كه دستم به او و دست شریف او نیز به من مى‏رسید، او كلامى فرمود.
در اینجا یكدفعه، سید سخن خویش را عوض كرد و به سؤالات دیگر محقق جواب داد كه از وى پرسیده بود: چرا تألیفات شما كم است؟ چند جواب در آن باره بیان كرد، محقق فرمود: سخن پیش را ادامه دهد، سید با دستش اشاره كرد كه آن سرى است كه نمى‏شود گفت.3


حكایت بحرالعلوم در مكه

عالم جلیل و صاحب كرامات، زین العابدین سلماسى باز نقل مى‏كند: روزگارى كه سید بحرالعلوم مجاور مكه معظمه بود، با وجود غربت، بسیار دلگرمى و اطمینان خاطر داشت و در بذل و بخشش ناراحت نبود، در بعضى از ایام پول بقدرى كم آمد كه حتى یك درهم هم نداشتیم، جریان را به وى گفتم و اظهار كردم كه با این همه مخارج چكار خواهیم كرد، سید جوابى نداد.
عادتش آن بود كه بعد از صبح بیت‏الله را طواف مى‏كرد و به خانه مى‏آمد و در اتاقى مى‏نشست، قلیانى براى وى مى‏آوردیم، بعد از صرف آن به اتاق دیگرى مى‏رفت، شاگردان جمع مى‏شدند و براى هر مذهب طبق مذهب خویش درس مى‏گفت .

در آن روز كه جریان تمام شدن پول را گفته بودم، چون از طواف بازگشت، قلیان را آماده كردیم مشغول كشیدن بود، ناگاه در زده شد، سید با اضطراب برخاست و گفت: قلیان را از اینجا بردارید و بیرون ببرید، آنگاه با سرعت تمام و بدون مراعات وقار به طرف در دوید و در را باز كرد، شخص بزرگوار در هیأت اعراب داخل شد و در اتاق نشست، سید با نهایت خضوع و احترام در كنار در نشست و اشاره كرد كه قلیان را نیاورم.

ساعتى با هم نشسته صحبت كردند، بعد كه آن شخص برخاست تشریف ببرد، سید بزودى در راه باز كرد و دست وى را بوسید و بر شترى كه خوابیده بود سوارش كرد، آن شخص رفت، سید در حالى كه هنوز به خود نیامده بود برگشت و براتى به من داد، فرمود: این حواله است به نزد مرد صرافى كه در كنار كوه  صفا  نشسته، برو آنچه تحویل مى‏دهد بیاور.

من حواله را گرفتم آوردم، صراف چون آن را دید، بوسید و فرمود: برو چند نفر حمال بیاور، من چهار نفر حمال آوردم، او پولها را كه ریال فرانسه بود و هر یك بقدر پنج قرآن عجم ارزش داشت آورد، حمالها كیسه‏هاى پول را در سر گذشته به خانه آوردیم.
چند روز بعد به همان جا رفت، دیدم صرافى در آن جا نیست و دكانى وجود ندارد، از بعضى سؤال كردم، گفتند: در این جا صرافى ندیده‏ایم، فقط یك نفر در اینجا مى‏نشیند، آنگاه دانستم كه آن از اسرار خداوند و از الطاف ولى خدا (امام زمان صلوات الله علیه) است.
مرحوم حاجى نورى بعد از نقل قضیه فرموده: این حكایت را فقیه بزرگوار شیخ محمد حسین كاظمى نیز به من نقل فرموده‏اند. 4

كرامت عجیب

علامه مجلسى رضوان الله علیه در بحار فرموده: بعضى از افاضل موثق به من جریانى از  بحرین  نقل كرد و گفت كه آنرا از شخصى موثق و قابل اعتماد نقل مى‏كند و آن این كه: روزگارى كه بحرین تحت ولایت افرنج - ظاهراً استعمار انگلیس - بود، یك نفر ناصبى و دشمن اهل بیت را به حكومت آنجا گذاشته بودند، او وزیرى داشت ناصبى‏تر از خود و از اهل بحرین هر كه در مذهب شیعه بود بشدت دشمن مى‏داشت و در كشتن و ضرر زدن به آنها كوتاهى نمى‏كرد.
آن وزیر روزى به كاخ والى آمد، انارى را به والى نشان داد كه در پوست آن بطور طبیعى نوشته شده بود:  اله الاالله، محمد رسول الله، ابوبكر و عمر و عثمان، على خلفاء رسول الله  والى دید كه این كار بشر نیست و بطور طبیعى در انار روییده است گویى در سنگى حكاكى كرده‏اند، خطوط گود رفته كاملاً مشخص بود .

والى به وزیر گفت: این بهترین دلیل و قویترین حجت بر بطلان مذهب رافضیهاست، نظرت در این باره چیست؟ گفت: اصلحك الله اینها مردمان متعصبى هستند كه براهین را قبول ندارند، بهتر است كه بزرگان آنها را احضار كرده و این انار را به آنها نشان دهى، اگر قبول كرده به مذهب ما برگشتند ثواب آن مال شما خواهد بود وگرنه میان سه چیز مخیرشان كن: یا مانند یهود و نصارى جزیه بدهند و در مذهب خود بمانند و یا جوابى براى این دلیل پیدا كنند، یا مردانشان را بكش، زنان و فرزندانشان را اسیر كن و اموالشان را بعنوان غنیمت ضبط فرما.

والى این رأى را پسندید، دستور داد علماء و افاضل و برزگان شیعه را احضار كردند، پس از حضور، انار را به آنها نشان داد و گفت: اگر جواب كافى از این كار خدایى كه دست بشر در آن كار نكرده است، بیاورید هیچ وگرنه همچون كفار جزیه خواهید داد و یا خودتان مقتول، زنان و اطفالتان اسیر و اموالتان بغنیمت گرفته خواهد شد.
آنها از این جریان غرق در حیرت شده و جوابى نداشتند، قیافه‏هایشان متغیر و بدنشان به لرزه افتاد، بزرگانشان گفتند: ایها الامیر !سه روز به ما مهلت دهید، شاید بتوانیم جواب كافى پیدا كنیم كه راضى بشوید و گرنه اختیار در دست شماست، حاكم سه روز به آنها مهلت داد.

آنها ترسان و لرزان از حضور حاكم بیرون آمدند، در مجلس مشورتى كه ترتیب دادند رأیشان بر آن شد كه از میان خود ده نفر از صلحاء و زهاد انتخاب كردند، آنها نیز از میان خویش سه نفر را برگزیدند كه هر یك در یك شب به صحرا رفته و عبادت كند و گریه و زارى نماید و به امام زمان صلوات الله علیه استغاثه كرده و دواى درد را از او بخواهد، شاید آن حضرت از این پیشامد وحشتناك نجاتشان بدهد.
شب اول یكى از آنها تا به صبح نالید، استغاثه و عبادت و گریه كرد، امام نتیجه‏اى عاید نشد، صبح دست خالى به نزد آنها برگشت، شب دوم، كه نوبت دومى بود باز خبرى نشد و این براضطراب و نگرانى آنها افزود.
شب سوم نوبت یك نفر متقى و فاضل بود به نام محمد بن عیسى، او پاپیاده، سرش باز به صحرا رفت، شبى بود ظلمانى، دعا كرد، گریه و زارى نمود، به خداوند در خلاص شدن آن مؤمنان توسل كرد و كشف آن بلا را خواست و به صاحب الزمان صلوات الله علیه استغاثه نمود.

در آخر شب مردى را دید كه خطاب به او فرمود: یا محمد بن عیسى! چرا تو را در این حال پریشان مى‏بینم، چرا به این بیابان آمده‏اى؟ گفت: اى مرد! مرا به خود واگذار، من براى پیشامد بزرگى به این صحرا آمده‏ام، آن را جز به امام خود نخواهم گفت. و شكایت نخواهم كرد مگر بر كسى كه قدرت رفع گرفتاریم را داشته باشد.
آن شخص گفت: یا محمد بن عیسى! من صاحب الامر هستم، حاجتت را بگو. گفت: اگر امام زمان باشى، احتیاج به شرح حاجت نیست، خودت مى‏دانى. فرمود: آرى، آمده‏اى تا براى آن انار و آنچه در روى آن نوشته شده و درباره تهدید امیر چاره‏اى پیدا كنى.

محمد بن عیسى گوید: چون این را شنیدم به طرف آن بزرگوار رفتم و گفتم: آرى، مولاى من! مصیبت ما را مى‏دانى، تو امام ما، پناه ما، و قادر بر چاره بلاى مایى، امام صلوات الله علیه فرمود: یا محمد بن عیسى! وزیر لعنه الله در خانه‏اش درخت انارى دارد چون انار بار داد قالبى بشكل انار از گل فراهم آورد و آن را نصف كرد و در درون هر یك مقدارى از آن نوشته را بشكل برجسته‏اى نوشت، و آن رابر روى انار گذاشت و بست، با بزرگ شدن انار این خطوط در آن اثر كرد و به این صورت درآمد.
فردا چون پیش والى رفتید، بگو: جواب آورده‏ام ولى در خانه وزیر خواهیم گفت: چون به خانه وزیر رفتید به طرف راست نگاه كن، غرفه‏اى خواهى دید، به والى بگو: جواب را در غرفه خواهم گفت. خواهى دید كه وزیر از این كار امتناع مى‏كند، ولى تو اصرار كن كه حتماً جواب در آن جا خواهد بود. چون وزیر بالا رفت تو هم با او بالا برو و نگذار او بتنهایى برود و چون داخل غرفه شدى تاقچه‏اى خواهى دید كه در آن كیسه سفیدى هست، آن را بگیر و خواهى دید كه قالب انار درآن است .

"آن را پیش والى بگذار و انار را در آن جاى بده تا حقیقت روشن شود و نیز اى محمد بن عیسى! به والى بگو: ما معجزه دیگرى داریم و آن این كه این انار در درون آن جز خاكستر و دود نیست، اگر مى‏خواهى بدانى به وزیر بگو: آن را بشكند، چون بشكند خاكستر و دود، صورت و ریش او را خواهد گرفت .

محمد بن عیسى با شنیدن این خبر شاد شد، دستهاى مبارك امام صلوات الله علیه را بوسید و با شادى و بشارت برگشت. چون صبح شد پیش والى رفتند، فرموده‏هاى امام را مو بمو عمل كرد، جریان همان طور شد كه آن حضرت فرموده بود، والى گفت: اینها را از كجا دانسته‏اى؟ گفت: امام زمان ما به من خبر داد كه حجت خدا بر ماست. گفت: امام شما كدام است؟ او همه امامان را بر شمرد تا به امام عصر (ع) رسید، والى گفت: دستت را براى بیعت باز كن،  فَأَنَا اشهد ان لااله‏الاالله و ان محمداً عبده و رسوله و ان الخلیفة بعده بلافصل امیرالمؤمنین على (ع)  آنگاه به همه امامان اقرار كرد و ایمانش خوب شد، و فرمود وزیر را بكشتند و از اهل بحرین اعتذار كرد و با آنها خوبى كرد.ناقل قضیه گفت: این قصه نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسى نزد آنها معروف است .5

پى نوشتها:

1- در فصل اتفاقى بودن مهدى گفته شد كه این روایت مسلم الفریقین است .
2- بحار: ج 51 ص 304، مرحوم مجلسى پس از آن كه این واقعه را از كتاب نجوم ابن طاووس نقل كرده در آخر فرموده است: این خبر را در كتاب طبرى همانطور یافتم كه ابن طاووس ازآن نقل كرده است .
3- بحار الانوار: ج 53 ص 235 حكایت نهم جنة الماوى.
4- بحار الانوار: ج 53 ص 237 حكایت دوازدهم جنة المأوى.
5- بحار الانوار: 52 ص 178.

سرباز گمنام بازدید : 262 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

یازدهمین امام نور، 15 روز پیش از شهادت جانسوزش، نامه هاى متعدّدى براى دوستداران و شیعیان خویش در مدائن نوشت و به كارگزار بیت خویش، ابوالادیان  داد و به او فرمود:
امض بها الى المدائن، فانك ستغیب خمسة عشر یوما و تدخل الى «سرّ من رأى»  یوم الخامس عشر و تسمع الواعیة فى دارى و تجدنى على المغتسل.
فقلت:  یا سیدى! فاذا كان ذلك فمن؟
قال:  من طالبك بجوابات كتبى فهو القائم بعدى.
فقلت:  زدنى؟
قال:  من یصلى علىّ فهو القائم بعدى.
فقلت:  زدنى.
قال: من اخبر بما فى الهمیان فهو القائم بعدى.

یعنى: این نامه را بردار و بسوى مدائن حركن كن! بدان كه سفرت 15 روز به طول مى انجامد و پانزدهمین روز كه وارد سامرّا مى گردى، صداى شیون از خانه ام طنین افكن خواهد بود و پیكرم رادر مغتسل براى غسل دادن خواهى دید.
ابوالادیان با اندوهى عمیق گفت:  سالار من! اگر چنین رخداد غمبارى در پیش است، پس امام راستین پس از شما كیست؟ بار دیگر آن را معرفى كنید.
فرمود:   تو كار خود راانجام بده!هركس پاسخ نامه ها را از تو خواست او جانشین واقعى من است.
گفتم:   سرورم! نشانه هاى بیشترى از دوازدهمین امام نور بیان كنید. 
فرمود:   نشانه دیگر این است كه هر كس بر پیكر من نماز خواند، او امام بر حق است. 
باز هم نشانه بیشترى خواستم كه فرمود:   هركس   همیان   یا بسته خاصّى را كه از جایى خواهد رسید، طلبید، او جانشین من است.

و دیگر شكوه و هیبت آن گرامى چنان مرا گرفت كه نتوانستم از جریان  همیان  پرس و جو كنم.
من نامه هاى آن حضرت را برداشتم و بسوى مدائن حركت كردم. پس از ورود، نامه ها را به شخصیتهاى مورد نظر رساندم و جواب گرفتم و به سرعت بسوى شهر سامرّا باز گشتم و درست همان روزى كه حضرت عسكرى (علیه السلام)پیش بینى كرده بود وارد شهر تاریخى سامرّا شدم و دیدم دریغا كه صداى شیون از بیت رفیع امامت طنین انداز است و پیكر پاك و ملكوتى حضرت عسكرى (علیه السلام) براى غسل آماده است.

جمعیت موج مى زند و جعفر درب خانه ایستاده و گروهى، از جمله دوستداران خاندان وحى و رسالت بهت زده، بر گرد او حلقه زده اند، برخى شهادت یازدهمین امام نور را، به جعفر تسلیت مى گویند و برخى خلافت و امامت او را تبریك و تهنیت.
به خودم گفتم:  اگر براستى این جناب، با آن سوابق ننگین بخواهد امام شود، دیگر باید مقام امامت و ولایت را بدرود گفت.  چرا كه من او را به خوبى مى شناختم كه مشروبات حرام مى نوشد و در كاخ خلیفه بیدادگر  عباسى  با همپالكى هایش قمار مى كند و طنبور مى نوازد. بناچار پیش رفتم و چون بسیارى، هم شهادت حضرت عسكرى (علیه السلام) را تسلیت گفتم و هم بر ادعاى امامت او تبریك; امّا با همه وجود د ر اندیشه سخنان امام عسكرى (علیه السلام)و نشانه هایى بودم كه براى امام راستین پس از خویش بیان فرموده بود.

جعفر، پاسخ تسلیت و تبریك مرا گفت، امّا نه چیزى خواست و نه از مطلبى پرسید.
درست در همین هنگام  عقید  آمد وبه جعفر گفت:  سرورم! پیكر مطهّر حضرت عسكرى را كفن كرده ایم و آماده است كه نماز بگذارید.
جعفر در حالى كه عناصرى از جاسوسان دستگاه خلافت، پیشاپیش او و گروهى از شیعیان نیز با نگرانى اطراف او را گرفته بودند، براى نماز بر پیكر پاك حضرت عسكرى وارد صحن خانه شد و بسوى آن رفت تا نماز بخواند، امّا هنگامى كه تصمیم گرفت نماز را آغاز كند بناگاه كودكى بسان پاره ماه، با نقاب بر چهره و با موهایى پرپشت و زیبا و با دندانهایى باز و شمرده كه با فاصله هاى متناسب به سبك دلنشینى ردیف شده بودند، از درون خانه تجلّى كرد و با شجاعت و شهامتى وصف ناپذیر، رداى  جعفر  را گرفت و به شدّت او را عقب راند فرمود:
  تأخر یا عمّ! فأنا أحقّ بالصّلاة على أبى  یعنى: عمو! عقب برو! من باید بر پیكر پاك پدر نماز گذارم، نه تو، چرا كه من بر نماز خواندن بر پیكر مطهر پدرم، از همه زیبنده ترم.
 
جعفر  در حالى كه رنگ از چهره اش پریده بود، عقب نشینى كرد و آن كودك شكوهمند پیش آمد و بر بدن پاك حضرت عسكرى (علیه السلام) نماز خواند و پیكر مطهّر او در كنار مرقد منوّر پدرش، امام هادى (علیه السلام) به خاك سپرده شد.
آنگاه آن كودك گرانمایه بمن نگریست و فرمود:  ابوالادیان! پاسخ نامه ها را بیاور!
بى درنگ همه را به او تقدیم داشتم و با خود گفتم:  خداى را سپاس كه تا این لحظه دونشان از نشانهایى را كه حضرت عسكرى (علیه السلام) براى امام راستین پس از خود فرموده بود، در این وجود گرانمایه دیدم اینك باید در انتظار سوّمین نشانه باشم.

از صحن خانه حضرت عسكرى (علیه السلام) بیرون آمدم و بسوى جعفر رفتم كه او نیز از بیت رفیع امامت خارج مى شد. در كنار او بودم كه  حاجزوشّا  به او گفت:  جناب! این كودك چه كسى بود؟  گویى در این اندیشه بود كه او را تكان دهد و از خواب غفلت بیدار سازد و حجّت را براى او تمام كند.
امّا جعفر پاسخ داد:  بخداى سوگند! تاكنون نه او را دیده ام و نه مى شناسم. 
درآنجا نشسته بودیم كه كاروانى از شهر  قم  رسید و از حضرت عسكرى (علیه السلام) پرسیدند و با سوگ غمبار رحلتش روبرو شدند.
پرسیدند:  اینك امام پس از حضرت كیست؟
گروهى جعفر را نشان دادند.
كاروانیان هوشمند پیش آمدند وضمن عرض تسلیت بخاطر شهادت حضرت عسكرى (علیه السلام)و تبریك امامت و ولایت جعفر، گفتند:  عالى جناب! ما از ایران آمده ایم و به همراه خویش اموال و نامه هایى آورده ایم، تقاضاى ما این است كه مقدار پولها و نام ارسال كننده گان نامه ها را بیان فرمایید.
جعفر برآشفت و بپا خاست و دامن لباس خویش را تكان داد و گفت: شما مى خواهید ما از غیب خبر دهیم؟  و بر آنان پرخاش كرد.

درست در همین بحران بود كه یكى از خدمتگزاران حضرت مهدى (علیه السلام) از بیت رفیع امامت بیرون آمد و خطاب به كاروانیان، هم نام یك یك نویسندگان نامه را برشمرد و هم به آنان پاسخ داد كه:  در همیان، یك هزار دینار است و ده دینار آن نیز سكّه هاى تقلّبى است.
كاروانیان اندیشمند و بادرایت، شادمان شدند وگفتند:  همان وجود گرانمایه اى كه تو را بسوى ما فرستاده است، او امام راستین وجانشین حضرت عسكرى (علیه السلام) است و نه دیگرى.  و همه اموال را به همراه نامه ها،
تقدیم داشتند و من نیز سوّمین نشانى را كه سالارم حضرت عسكرى (علیه السلام)داده بود،به چشم خویش دیدم.

سرباز گمنام بازدید : 465 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)

متن روايت:
يخرج رجل من أمتي يواطئ اسمه اسمي وخلقه خلقي فيملؤها عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا.

ترجمه:
عثمان بن شبرمه ، از عاصم بن ابى نجود ، از زر ، از عبد الله نقل كرده كه گفت : رسول خدا ( ص ) فرمود : مردى از امت من كه نام او موافق نام من و خلق و خوى او موافق خلق من است ظهور خواهد نمود و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است

آدرس حديث:
* : كشف الغمة : ج 3 ص 261 - كما في الطبراني بتفاوت يسير عن أربعين أبي نعيم ، وليس فيه " كما ملئت ظلما وجورا " .
* : إثبات الهداة : ج 3 ص 595 ب 32 ف 2 ح 30 - عن كشف الغمة .
* : حلية الأبرار : ج 2 ص 704 ب 54 ح 58 - عن أربعين أبي نعيم .
* : غاية المرام : ص 700 ب 141 ح 94 - عن أربعين أبي نعيم .
* : البحار : ج 51 ص 82 ب 1 ح 23 - عن كشف الغمة .
* : منتخب الأثر : ص 179 ص 2 ب 2 ح 3 - عن منتخب كنز العمال

مصادر اهل سنت:
* : أبو داود : على ما في تمييز الطيب ، ولم نجده فيه بهذا اللفظ .
* : البزار : ج 1 ص 281 - على ما في هامش الطبراني الكبير .
* : ابن حبان : ج 8 ص 291 ح 6786 - أخبرنا محمد بن أحمد بن أبي عون الرياني قال : حدثنا علي بن المنذر قال : حدثنا ابن فضيل قال : حدثنا عثمان بن شبرمة ، عن عاصم بن أبي النجود ، عن زر ، عن عبد الله قال : قال النبي صلى الله عليه وسلم : -
* : صفة المهدي لأبي نعيم : على ما في عقد الدرر .
* : أربعون أبي نعيم : على ما في كشف الغمة .
* : الطبراني ، الكبير : ج 10 ص 168 ح 10229 - حدثنا الحسين بن إسحاق التستري ، ثنا واصل بن عبد الأعلى ، ثنا محمد بن فضيل ، عن عثمان بن عبد الله بن شبرمة ، عن عاصم بن أبي النجود ، عن زر ابن حبيش ، عن عبد الله بن مسعود رضي الله عنه قال : قال النبي صلى الله عليه وسلم : - كما في ابن حبان بتفاوت يسير .
* : الداني : ص 95 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، بسند آخر ، عن عبد الله : -
* : عقد الدرر : ص 31 ب 2 - كما في الطبراني بتفاوت يسير وتقديم وتأخير ، عن عبد الله بن عمر : - وقال " أخرجه أبو نعيم في صفة المهدي هكذا ، وأخرجه الإمام أبو عمرو المقري في سننه " .
وفي : ص 236 ب 11 - وفي آخره " ويعمل على هذه الأمة سبع سنين وينزل بيت المقدس " وقال " أخرجه الإمام أبو عمرو المقري في سننه ، وأخرجه الحافظ أبو نعيم الأصبهاني في صفة المهدي " .
* : موارد الظمآن : ص 464 ب 21 ح 1879 - كما في الطبراني ، عن صحيح ابن حبان ، بسنده : -
* : عرف السيوطي ، الحاوي : ج 2 ص 63 - كما في الطبراني ، وقال " وأخرج الطبراني في الكبير ، وأبو نعيم عن ابن مسعود " .
* : تمييز الطيب : ص 196 ح 1493 - عن أبي داود ، عن ابن مسعود رفعه " المهدي من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي " .
* : القول المختصر : ص 4 ب 1 ح 3 - مرسلا ، وفيه " أن اسمه اسم محمد صلى الله عليه وسلم ، ( وعبد الله ) في رواية أحمد ، ولا تنافي ، لأنه مسمى بكليهما " .
* : كنز العمال : ج 14 ص 273 ح 38702 - عن الطبراني .
* : برهان المتقي : ص 92 ب 2 ح 11 - عن عرف السيوطي .
* : المغربي : ص 568 ح 52 - عن الطبراني ، الكبير . عمر .

*****

متن روايت:
المهدي من ولدي ، اسمه اسمي ، وكنيته كنيتي ، أشبه الناس بي خلقا وخلقا ، تكون به( له ) غيبة وحيرة تضل فيها الأمم ، ثم يقبل كالشهاب الثاقب يملؤها عدلا وقسطا كما ملئت جورا وظلما

ترجمه:جابر بن عبد الله انصارى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود : مهدى ( عليه السلام ) از فرزندان من است نام او نام من و كنيهء او كنيهء من است ، شبيه ترين مردم از جهت خلق و خوى وشكل واندام به من است ، او داراى يك غيبت وسرگرداني است كه در آن فاصله ، ملتها گمراه مىشوند ، سپس روى مى آورد ( ظهور مىنمايد ) مانند شهاب نورانى ، زمين را پر از عدل و داد مى نمايد همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است .

آدرس حديث:
* : كمال الدين : ج 1 ص 286 ب 25 ح 1 - حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضي الله عنه قال : حدثنا الحسين بن محمد بن عامر ، عن عمه عبد الله بن عامر ، عن محمد بن أبي عمير ، عن أبي جميلة المفضل بن صالح ، عن جابر بن يزيد الجعفي ، عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : -
وفي : ص 287 ب 25 ح 4 - حدثنا أبي ، ومحمد بن الحسن ، ومحمد بن موسى المتوكل رضي الله عنهم قالوا : حدثنا سعد بن عبد الله ، وعبد الله بن جعفر الحميري ، ومحمد بن يحيى العطار جميعا قالوا : حدثنا أحمد بن محمد بن عيسى ، وإبراهيم بن هاشم ، وأحمد بن بي عبد الله البرقي ، ومحمد بن الحسين بن أبي الخطاب جميعا قالوا : حدثنا أبو علي الحسن بن محبوب السراد ، عن داود بن الحصين ، عن أبي بصير ، عن الصادق جعفر بن محمد ، عن آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : - وفيه " . . تكون له غيبة . . حتى تضل الخلق عن أديانهم ، فعند ذلك يقبل . . قسطا وعدلا . . ظلما وجورا " .
* : كفاية الأثر : ص 66 - كما في رواية كمال الدين الأولى ، عن الصدوق .
* : إعلام الورى : ص 399 ب 2 ف 2 - عن روايتي كمال الدين .
* : كشف الغمة : ج 3 ص 311 - عن إعلام الورى .
* : فرائد السمطين : ج 2 ص 334 - 335 ح 586 - عن رواية كمال الدين الأولى ، بسنده إلى الصدوق .
* : العدد القوية : ص 70 ح 106 - كما في رواية كمال الدين الأولى ، مرسلا عن جابر ، عن النبي صلى الله عليه وآله : -
* : إثبات الهداة : ج 3 ص 460 ب 32 ف 5 ح 103 - عن رواية كمال الدين الأولى ، وقال " ورواه علي بن محمد الخزاز القمي في كتاب الكفاية عن ابن بابويه ، بهذا السند ، مثله " .
* : غاية المرام : ص 695 ب 141 ح 29 - عن فرائد السمطين .
وفي : ص 710 ب 142 ح 19 و ح 22 - عن روايتي كمال الدين .
* : البحار : ج 36 ص 309 ب 41 ح 148 - عن كفاية الأثر .
وفي : ج 51 ص 71 - 72 ب 1 ح 13 و ح 16 - عن روايتي كمال الدين .
* : العوالم : ج 3 ص 157 ب 1 ح 111 - عن كفاية الأثر .
* : ينابيع المودة : ص 488 وص 493 ب 94 - عن غاية المرام .
* : منتخب الأثر : ص 182 ف 2 ب 3 ح 2 و 3 - عن كفاية الأثر ، وكمال الدين .

*****

متن روايت:
إن ابني هذا سيد ، كما سماه رسول الله صلى الله عليه وسلم سيدا ، وسيخرج الله من صلبه رجلا باسم نبيكم ، يشبهه في الخلق والخلق يخرج على حين غفلة من الناس وإماتة للحق وإظهار للجور ، والله لو لم يخرج لضربت عنقه ، يفرح بخروجه أهل السماوات وسكانها ، وهو رجل أجلى الجبين ، أقنى الانف ، ضخم البطن ، أزيل الفخذين ، بفخذه اليمنى شامة ، أفلج الثنايا ، ويملأ الأرض عدلا كما ملئت ظلما وجورا

ترجمه:
ابن عياش از كسى كه براى او نقل كرده ، از محمد بن جعفر ، از حضرت علي عليه السلام نقل كرده است كه فرمود : اين پسرم ( امام حسين عليه السلام ) سرور وسالار است همچنانكه رسول الله صلى الله عليه و آله او را سرور و آقا ناميده است وخداوند از نسل او مردى را برخواهد انگيخت كه نام او نام پيامبرتان بوده و خلقت و خلق وخوى او نيز شبيه آن حضرت مىباشد كه در حال غفلت و بىخبرى مردم ودر زمان از بين رفتن حق و حقيقت و بروز ظلم و ستم در جهان قيام خواهد فرمود . بخدا سوگند چنانچه خروج نكند گردنش زده خواهد شده تمام اهل آسمان از قيام آن حضرت شاد مىگردند . پيشانى آن حضرت نمايان و باز و بينى او كشيده و شكم او برآمده و رانهايش كشيده و خالى بر ران راست داشته و ميان دندانهايش فاصله مىباشد و زمين را پس از آنكه ظلم و ستم فرا گرفته باشد ، از عدل و داد پر مىسازد

آدرس حديث:
* : ابن حماد : ص 103 - حدثنا غير واحد ، عن ابن عياش ، عمن حدثه ، عن محمد بن جعفر ، عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه قال : ( سمى النبي صلى الله عليه وسلم الحسن ( الحسين ) سيدا ، وسيخرج ( الله ) من صلبه رجلا اسمه اسم نبيكم ، يملؤ الأرض عدلا كما ملئت جورا ) .
* : أبو داود : ج 4 ص 108 ح 4290 - حدثت عن هارون بن المغيرة قال : ثنا عمرو بن أبي قيس ، عن شعيب بن خالد ، عن أبي إسحاق قال : قال علي رضي الله عنه ، ونظر إلى ابنه الحسن فقال : ( إن أبني هذا . . النبي صلى الله عليه وسلم . . يسمى باسم نبيكم ، يشبهه في . . ثم ذكر قصة يملؤ الأرض عدلا ) .
* : الترمذي : على ما في عقد الدرر ، ولم نجده في فهارسه .
* : النسائي : على ما في عقد الدرر ، ولم نجده في فهارسه .
* : فتن السليلي : على ما في ملاحم ابن طاووس .
* : البيهقي في البعث والنشور : على ما في عقد الدرر .
* : الجمع بين الصحاح الستة : على ما في العمدة ، والطرائف .
* : جامع الأصول : ج 11 ص 49 ح 7814 - عن أبي داود .
* : مختصر أبي داود : ج 6 ص 162 ح 4121 - عن أبي داود .
* : عقد الدرر : ص 23 - 24 ب 1 - كما في أبي داود بتفاوت ، وليس فيه ( يشبهه في الخلق والخلق ) وقال ( وعن الأعمش ، عن أبي وائل قال : نظر علي إلى الحسن عليهما السلام فقال ) .
وفي : ص 24 ب 1 - كما في أبي داود بتفاوت يسير ، وقال ( أخرجه الإمام أبو داود في سننه ، والامام أبو عيسى الترمذي في جامعه ، والامام أبو عبد الرحمن النسائي في سننه ) وذكر في هامشه أنه لم يجد الحديث في الترمذي والنسائي ، ونحن لم نجده فيهما أيضا .
وفي : ص 31 ب 2 - كما في أبي داود ، عن البيهقي في البعث والنشور .
وفي : ص 38 ب 3 - كما في النعماني بتفاوت يسير ، مرسلا عن أبي وائل .
* : مشكاة المصابيح : ج 3 ص 26 ف 3 ح 26 - عن أبي داود .
* : المنار المنيف : ص 144 ف 50 ح 329 - عن أبي داود .
* : فتن ابن كثير : ج 1 ص 38 - عن أبي داود .
* : مقدمة ابن خلدون : ص 248 ف 53 - عن أبي داود .
* : أسنى المطالب ، الجزري : ص 130 - بسنده إلى أبي داود ، وفيه ( . . ونظر إلى ابنه الحسين ) .
* : عرف السيوطي ، الحاوي : ج 2 ص 59 - كما في أبي داود وقال : ( وأخرج أبو داود ، ونعيم بن حماد في الفتن عن علي ) وفيه ( كما ملئت جورا ) .
* : الدر المنثور : ج 6 ص 58 - عن أبي داود بتفاوت يسير .
* : جمع الجوامع : ج 2 ص 35 - عن أبي داود ، ونعيم بن حماد .
* : ذيل صواعق ابن حجر : ص 237 - عن أبي داود .
* : كنز العمال : ج 13 ص 647 ح 37636 - عن أبي داود وابن حماد .
* : مرقاة المفاتيح : ج 5 ص 186 - عن مشكاة المصابيح .
* : فرائد فوائد الفكر : ص 4 ب 2 - مرسلا عن أبي وائل ، عن علي عليه السلام .
* : لوائح السفاريني : ج 2 ص 4 - كما في رواية عقد الدرر الثالثة ، وقال ( وفي حديث أبي وائل ، عن علي رضي الله عنه قال ) .
* : عون المعبود : ج 11 ص 381 ح 4269 - عن أبي داود .
* : ينابيع المودة : ص 432 ب 72 - عن مشكاة المصابيح .
* : الإذاعة : ص 137 - عن أبي داود .
* : العطر الوردي : ص 49 - عن أبي داود .
* : التاج الجامع للأصول : ج 5 ص 343 ح 7 - عن أبي داود .
* : المغربي : ص 495 - عن مقدمة ابن خلدون . وقال في ص 496 . . . فصحيح أو حسن بلا شك ولا ريبة ) وأفاض في بيان ذلك .
* : عقيدة أهل السنة والأثر في المهدي المنتظر : ص 16 - عن أبي داود .
* : الرد على من كذب بالأحاديث الصحيحة الواردة في المهدي : ص 27 - عن أبي داود .
* : الفضل بن شاذان : على ما في سند غيبة الطوسي .
* : النعماني : ص 214 - 215 ب 13 ح 2 - أخبرنا علي بن أحمد قال : حدثنا عبيد الله بن موسى العلوي ، عن بعض رجاله ، عن إبراهيم بن الحكم بن ظهير ، عن إسماعيل بن عياش ، عن الأعمش ، عن أبي وائل قال : نظر أمير المؤمنين علي عليه السلام إلى الحسين عليه السلام فقال : -
* : غيبة الطوسي : ص 115 - 116 - كما في النعماني بتفاوت يسير قال ( وبهذا الاسناد ( جماعة عن التلعكبري ) عن أحمد بن علي الرازي ، عن أحمد بن إدريس ، عن علي بن محمد بن قتيبة ، عن الفضل بن شاذان ، عن إبراهيم بن الحكم بن ظهير ، عن إسماعيل بن عياش ، عن الأعمش ، عن أبي وائل ( قال ) : نظر أمير المؤمنين عليه السلام إلى ابنه الحسين عليه السلام فقال : - وفيه ( . . كما سماه الله . . إماتة من الحق وإظهار من الجور . . أهل السماء وسكانها ، يملؤ الأرض عدلا ) وليس فيه ( . . وهو رجل أجلى . . أفلج الثنايا ) .
* : العمدة : ص 434 ح 912 - عن الجمع بين الصحاح الستة ، وفيه ( قال علي عليه السلام ونظر إلى ابنه الحسين وقال . . كما سماه رسول الله صلى الله عليه وآله ، وسيخرج من صلبه رجل يسمى باسم نبيكم ، يشبهه في الخلق ولا . . يملؤ الأرض عدلا ) .
* : الطرائف : ج 1 ص 177 ح 279 - كما في العمدة ، عن الجمع بين الصحاح .
* : ملاحم ابن طاووس : ص 144 ب 76 - عن فتن السليلي ، بسنده : حدثنا عمر بن عبد الوهاب الآدمي قال أخبرنا محمد بن هارون السهروردي قال : حدثنا أبو علي الحسن بن محمد الأنصاري من ولد عمير بن الحمام قال : أخبرنا علي بن بهرام قال : حدثنا موسى بن إبراهيم ، قال : حدثنا موسى بن جعفر ، عن أبيه ، عن جده قال : دخل الحسين بن علي على علي بن أبي طالب عليه السلام وعنده جلساؤه فقال : - وفيه ( . . هذا سيدكم ، سماه . . وليخرجن رجلا من صلبه ، شبهي شبهه في الخلق والخلق يملؤ الأرض عدلا وقسطا كما ملئت . . قيل له : ومتى ذلك يا أمير المؤمنين ؟ فقال : هيهات إذا خرجتم عن دينكم كما تخرج المرأة عن وركيها لبعلها ) .
* : إثبات الهداة : ج 3 ص 505 ب 42 ف 12 ح 308 - عن غيبة الطوسي .
* : البحار : ج 51 ص 120 ب 2 ح 22 - عن غيبة الطوسي .

payam-resan

تعداد صفحات : 258

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • سنگر یاوران حجت(عج)
  • سنگر جنگ نرم یاوران حجت(عج)
  • معبرسایبری ساوه
  • معبر سایبری اندیشه
  • تهدیدات فضای مجازی
  • این پرچم تا قیامت بالا است*سرگرمی*
  • برندزلینک
  • فتوکده | کارت پستال و کارت ویزیت
  • چت روم افسر جوان جنگ نرم
  • ❤سایت عاشقانه لاویر ❤
  • سایت جنگ نرم
  • عکس و مطالب کم یاب
  • نرم افزار
  • جنگ نرم2
  • جنگ نرم
  • کاربر روزانه
  • کد های برنامه نویسی
  • پایگاه شهدای فردوس
  • بهترین سایت تفریحی
  • قم دانلود
  • شمشیر داموکلس
  • دانلود نمونه سوالات استخدامی
  • افسر جوان جنگ نرم/سایبری
  • مجتمع فرهنگی باران
  • فرهنگی-هنری
  • این پرچم تا قیامت بالاست
  • دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
  • بسیج
  • تدریس خصوصی
  • عینک آفتابی مردانه
  • افسر جوان جنگ نرم
  • خرید شارژ
  • دانلود دانلود دانلود . ..
  • عاشقانها
  • اف سی بی دانلود
  • dokhtarakashegh
  • کاربردروزانه2
  • وبلاگ تخصصي موزيك
  • اف سی بی دانلود
  • طلبــه سايبري
  • کافه تنهایی
  • خرید شارژ
  • حال کنید و لذت ببرید
  • فروشگاه اینترنتی
  • ویکی دانلود ها
  • بیداری اندیشه
  • عینک آفتابی مردانه
  • گروه فرهنگی مشکات
  • سلام علی ال یاسین
  • مجموعه كاملي از نمونه سوالات دبيرستان قسمت اول
  • کاربردروزانه
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    به کدام نامزد ریاست جمهوری96 رای می دهید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1316
  • کل نظرات : 51
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 592
  • آی پی امروز : 98
  • آی پی دیروز : 69
  • بازدید امروز : 2,196
  • باردید دیروز : 306
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 3,559
  • بازدید ماه : 9,186
  • بازدید سال : 40,369
  • بازدید کلی : 969,203
  • مترجم سایت36زبان روز دنیا