loading...
مهدی امینی
سرباز گمنام بازدید : 226 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (1)

بعضی از سایت های خارجی جهت ثبت نام، یک شماره موبایل (اجباری) از شما میخواهند.

اما بعضیها بدلایلی نمیتوانند شماره موبایل خود را بدهند.

سایتهایی هستند که میتوانند این کار شما را راحت کنند.

در ادامه مطلب توضیحاتی در مورد این سایت و آدرس برخی از سایتها را میتوانید مشاهده کنید ...

البته مهمترین نکته معرفی این نوع سایت ها این است که دیگر شماره تلفن همراه شما به عنوان یک شماره تبلیغاتی از آن استفاده نخواهد شد.


بقیه در ادامه مطلب

سرباز گمنام بازدید : 340 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
گفتار اول :آشنايى با رجعت 
معناى لغوى  الفاظ مختلفى براى اين اصل اعتقادى در قرآن مجيد و روايات اسلامى به كار رفته است ، مانند: رجعت ، اياب ، كره ، رد، حشر، كه همه در معناى بازگشت مشتركند ولى همه اين الفاظ، لفظ رجعت مشهورتر است .رجعت مصدر مره بيانگر ((يكبار بازگشت )) است ، چنانچه در لسان العرب آمده است : ((رجعت مصدر مره از ماده رجوع است )) .
در اقرب الموارد در توضيح واژه رجعت چنين ذكر شده كه :
رجع الرجل رجوعا و مرجعا، و معه انصرف ... هو يومن با الرجعه اى با لرجوع الى الدنيا بعد الموت .
رجوع به معناى بازگشت است وفلانى به رجعت ايمان دارد يعنى او به رجوع به دنيا پس از مرگ اعتقاد دارد.
پس واژه رجعت در لغت به معناى ((يكبار بازگشت ))است .
معانى اصطلاحى  رجعت همانند بسيارى از واژه ها علاوه بر معناى لغوى ، در علوم مختلف ، در علوم مختلف در معانى گوناگونى به كار رفته ، وبا اين معانى است كه مى توانيم تصوير و شناخت صحيحى از معانى مورد بحث داشته باشيم . لغتنامه دهخدا معانى اصطلاحى مختلفى براى رجعت بر شمرده است ، كه به اختصار آنها را نقل مى كنيم :
1- اصطلاح فقهى : باز گرديدن مرد به سوى زن مطلقه خود در مدت قانونى و شرعى .
2- اصطلاح نجومى : رجعت نزد منجمان و اهل هيات عبار تست از حركتى غير از حركت كوكب متحيره به سوى خلاف توالى بروج و آن را رجوع و عكس نيز مى نامند.
3- اصطلاح عرفانى : نزد اهل دعوت عبار تست از رجوع و كال و نكال و ملال وصاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال ، يا متكلم گفتارى سخيف ازاقوال . (1)
4- اصطلاح جامعه شناسى : برخى وبرخى جامعه شناسان به هنگام بحث از قانونمدى جامعه و تاريخ ، معتقدند كه قوانين تطورات تاريخى در همه جوامع مشترك است و تاريخ سه مرحله ربانى ، قهرمانى و هميشه اين ادوار تكرار مى شود و آنان اين حركت تاريخ را ((ادوار و اكوار)) و((رجعت )) گويند. (2)
روشن است كه هيچكدام از معناى چهارگانه مذكور مورد بحث ما نيست و آنچه در اين تحقيق مورد توجه است اصطلاح كلامى است .
5-اصطلاح كلامى : شيخ حر عاملى در بيان تعريف اصطلاحى رجعت مى فرمايد:
بدان كه در اينجا (كلام ) همان حيات و زندگى بعد از مرگ و قبل از قيامت است ، و اين معنا از لفظ رجعت به ذهن سبقت مى جويد، و همين معناست كه مورد تصريح علما بوده كه از موارد به به كارگيرى آن و نيز از احاديث استفاده مى شود(3)
اين تعريف بيانگر معناى كامل اصطلاحى رجعت نيست ، زيرا مجرد زنده شدن بعد از مرگ ، قبل از قيامت ، نماينگر معناى اصطلاحى رجعت نيست ، زيرا (همانطور كه خواهد آمد)قرآن ماجراى عده اى را ببان مى كند كه پس از مرگ زنده شدند. مثل جريان رنده شدن عده اى از ياران حضرت موسى كه مى خواستند خدا را ببينند و...
روشن است كه رجعت در اصطلاح كلام شيعه چنين رجوعى نخواهد بود افزون بر اينكه معناى لغوى رجعت در اين تعريف لحاظ نشده است ، چرا كه رجعت به معناى بازگشت به دنيا پس از مرگ است نه زنده بودن ، به هر حال اين تعريف گوياى معناى اصطلاحى رجعت نيست .
تعريف ديگر تعريف شيخ مفيد است . كه گوياى معناى واقعى رجعت بوده و داراى نواقص تعريف نخست نيست . ايشان درتبيين معناى اصطلاحى (كلامى )رجعت نيست .
ان الله يرد قوما من الاموات الى الدنيا فى صورهم التى كانواعليها فيعز فريقا ويذل والمحقين من المبطلين والمظلومين منهم من الظالمين وذلك عند قيام مهدى ال محمد عليهم السلام .
خداوند گروهى از اموات را به همان صورتى كه در گذشته بودند، به دنيا بر مى گرداند و گروهى را عزيز و گروهى ديگر را ذليل مى كند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده ، و مظلومين رابر ظالمين و ستمگران غلبه مى دهد، اين واقعه هنگام ظهور مهدى آل محمد، عليهم السلام ، رخ خواهد داد.
شرح تعريف  تعبير ((يرد))بيار ظريف است و دقيقا انعكاس دهنده معناى لغوى رجعت و بازگشت است ، بر خلاف خف ((الحيوه بعد الممات ))كه در تعريف آمده است .
ونيز قيد ((قوما من الا موات ))بيانگر اين مطلب است كه رجعت مختص به گروه ، مومنان كامل و كافران بدطينت هستند. تعبير ((فى صورهم التى كانوا عليها)) بيان مى كند كه افرادى كه رجوع مى كنند، به همان صورت دنيوى و داراى جسم خواص مادى خواهند بود.
پس منظور از رجعت رجوع دولت حقه اهل بيت ، (عليه السلام )، وامر ونهى آنها نيست بلكه رجوع اشخاص است ، كما اينكه در آينده مورد بحث قرار خواهد گرفت .
جمله ((فيعز فريقا...الظالمين ))اشاره به فلسفه رجعت دارد و آن عزت مومنان وذلت ظالمان است ، وبالاخزه ((عند قيام مهدى ، آل محمد))زمان رجعت را بطور اجمالى مشخص مى كند كه قبل از قيامت و در هنگام ظهور حضرت مهدى آل محمد، (عليه السلام )، خواهد بود.
گفتار دوم : جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه 
اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت ، پيش از قيامت ، به دنيا، از ويژگى خاصى برخوردار است و منافع اسلامى اهميت آن با بيانات گوناگونى مطرح شده است .
در برخى روايات روز رجعت را يكى از روزهاى الهى كه عظيمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد. برشمرده اند:
چ ابى عبدالله (عليه السلام ) قال : ايام الله ثلاثة : يوم يقوم القائم و يوم الكرة و يوم القيامة .(4)
امام صادق (عليه السلام )، فرمودند: روزهاى الهى سه تاست : روزى كه قائم (آل محمد، (عليه السلام )) قيام خواهد كرد، روز رجعت و روز قيامت .
منظور از ((روزهاى خدا)) چيست ؟ مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه مى فرمايد:
اينكه ايام خاصى به خدا نسبت داده مى شود با آنكه همه روزها متعلق به خداست ، نكته اش اين است در آن روزهاى خاص ، امر خدا چنان ظهورى مى يابد كه براى هيچ كس ديگرى اين ظهور پيدا نمى شود. مثل مرگ در آن موقعى كه تمام اسباب دنيوى از تاءثير گذارى مى افتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مى كند.
ايشان در ادامه احتمال ديگرى را در تفسير ((ايام الله ))بيان مى كند كه ممكن است مقصود اين باشد كه نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مى يابند، كه آن ظهور براى غير او نخواهد بود، مانند روز نجات حضرت ابراهيم ، (عليه السلام )، از آتش .
پس منظور از ((ايام الله )) روزهايى است كه امر الهى اعم از نعمت يا نقمت ،عزت وذلت ظهور تام مى يابد(5).
آرى رجعت بازگشت انسانهاى كه سلها پيش از دنيا رفته اند حكايت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز اين عظمت و شوكت الهى براى همگان آشكار مى شود (معناى اول ) و يا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مومنان برجسته و نخبه شده و آنان را براى براى مشاهده ظهور امام عصر، عجل الله تعالى فرجه الشريف ، وغلبه مظلومان بر زور مداران به اين دنيا برمى گردد، و از طرفى هم با بازگشت كافران سيه دل ، آنان را بر سر خاك ذلت و خوارى خواهد نشاند (معناى دوم )، امام صادق ، (عليه السلام ) ، يكى از ويژگيهاى شيعه را اعتقاد به رجعت بر شمرده و مى فرمايند، ليس منا من لم يومن بكرتنا و لم يستحل متعتنا (6)
يعنى از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرد. چرا كه در آن روزگار، رجعت يكى از معتقدات ويژه شيعه محسوب مى شد، بطورى كه ساير مذاهب آن را يكى از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد مى كردند .
امام صادق (عليه السلام )، در حديث ديگرى ، يكى از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت بر شمرده و مى فرمايند:
من اقر بسبعة اشيا فهو مؤ من و ذكر منها الايمان بالرجعة .(7)
هركس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤ من است ، و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را چذكر فرمودند.
لازمه چنين سخنى آن است كه ايمان كامل زمانى حاصل مى شود كه علاوه بر اعتقاد به توحيد و... اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته بر اين اساس بر هر شيعه اى اين اعتقاد ضرورى است ، از سوى ديگر اين اميد را در دل او زنده نگه مى دارد كه اگر پيش از ظهور منجى عالم بشريت از دنيا برود خداوند وى را براى نصرت دين خويش و درك لقاى آن حضرت ، به دنيا برمى گرداند.
آيا اعتقاد به رجعت از اصول دين است يا اصول مذهب ؟ 
قبل از پاسخ دادن به اين سؤ ال لازم است نخست تصوير روشنى از دو واژه اصول دين و اصول مذهب به دست آوريم .
همانطور كه مى دانيم دين در يك تقسيم بندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مى شود و منظور از اصول دين ، در اين تقسيم ، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت خدا و جهان و انسان مى شود، و منظور از فروع دين احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مى كند.
به عبارت ديگر منظور از اصول دين ، اساسى ترين و زير بنايى ترين امور اعتقادى است ، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: توحيد، نبوت ، معاد - كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركنند - و اين اصول در حقيقت پاسخى به روشن ترين سؤ الات فكرى انسانند. و طبيعى است كه انكار هر يك از اين سه اصل موجب خروج از دين واثبات كفر است .
اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يك مكتب در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركنند برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند، كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مى شود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراك - و اصول مذهب مى گويند.
عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمى شود، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشت خاص مى شود، مثل اعتقاد به عدل و امامت ، كه عدل از امور اعتقادى تابع توحيد و امامت تابع نبوت است . از اين روست كه مى بينيم مذاهب مختلفى همچون شيعه و سنى پديد آمده كه هر كدام طرز تفكر خاصى نسبت به امامت دارند.
اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نمى باشد، بلكه از اصول مذهب اماميه است ، بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مومنان و كافران ، به دنيا پيش از قيامت ضرورى است . هر چند كه بارو داشتن به جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مى افتد لازم وضرورى نيست .
به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است . مرحوم ((شبر))در اين باره مى گويد:
اصل رجعت حق است ، و شبهه اى در آن : نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مومنان و شيعيان مى شود.
چر كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است ، از جهت تعداد ونيز صحت مدارك وضوح دلالت ، افزونتر از روايات رجعت نيست .
با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و آنها ضرورى است ، اما، بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مساءله رجعت ، ضررى به اصل آن نمى زند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيها صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمى سازد. آنگاه ايشان ادامه مى دهند كه ايمان به رجعت بطور كلى واجب و لازم است .
نتيجه آنكه مساءله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است ، كه اعتقاد به آن ضرورى است ، هرچند اعتقاد به جزئيات مانند اينكه چه كسانى رجعت مى كنند و يا زمان آن چه موقعى است و... لازم نيست . نويسنده كتاب الشيعه و الرجعه ، گويا در صدد است با استناد به يك حديث ، كفر كسانى را كه اعتقاد به رجعت ندارد ثابت كند، ايشان نخست اين آيه را مطرح مى كند:
فالذين لا يومنون بالا خرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . (8)
آنان كه به آخرت ايمان ندارد دلهايشان انكار كند و خود كبر فروشند. آنگاه در تفسير و تبيين اين آيه ، حديثى را از امام باقر، (عليه السلام )، نقل مى كند كه فرمودند:
فى قوله ((الذين لا يومنون بالاخرة ))، يعنى انهم لا يومنون بالر جعة انها حق ((قلوبهم منكرة )) يعنى انها كافرة ((و هم مستكبرون )) .
اين سخن خداوند:((آنان كه به آخرت ايمان ندارند)) يعنى اينكه آنها به حقانيت رجعت ايمان ندارد. و اينكه مى فرمايد: ((دلهايشان انكار كند))يعنى اينكه دلهايشان به كفر گراييده ((و خود كبر فروشنده )). وى در فهرست كتاب ، مطلب را چنين عنوان مى كند:
معتقد (9)نبودن به رجعت كفر است .
آنگاه در جايگاه بحث ياد شده ، به آن حديث استناد مى كند، چنانچه منظور ايشان آن است كه معتقد نبودن به رجعت ، مستلزم كفر است و همتراز با توحيد و نبوت و معاد، مى بايست به رجعت نيز معتقد بود، با توجه به بيانات گذشته اشتباه آن روشن است ، ولى چنانچه منظور آن باشد، كسانى كه قلوب آنها كافر است ، از پذيرفتن رجعت سرباز مى زنند، يعنى قبل از عدم اعتقاد به رجعت ، صفت ((كفر))را داشته اند و اين كفر مانع پذيرش ‍ رجعت شده است ، نه اينكه با عدم اعتقاد به رجعت كافر شده اند، اين حرف قابل قبول است . و در حقيقت حديث به ريشه روانى عدم پذيرش ‍ رجعت اشاره دارد. احتمال ديگرى در معناى حديث است كه دقيق تر به نظر مى رسد، و آن اينكه منظور از اينكه قلوب آنها كافر است اين نيست كه آنها مثل كفار هستند و احكام كفار بر آنها مترتب مى شود، بلكه بدين معناست كه قلوب آنها در اثر عدم پذيرش رجعت به كفر متمايل شده نه اينكه واقعا كافر شده اند .
آيا رجعت يك پيشگويى تاريخى است يا يك مساءله اعتقادى ؟  يكى از انديشمندان معاصر تصور كرده كه رجعت نه يك مساءله اعتقادى ، بلكه از قضاياى مسلم تاريخى است . در نتيجه اعتقاد و انكار آن هيچ خدشه اى در ايمان انسان وارد نمى سازد.
وى مى گويد:
قضيه رجعتى كه برخى از آيات قرآنى و احاديث از آن سخن گفته اند، كه شيعه از بين امت اسلامى به آن قائل است ، بدين معنى نيست كه اصل رجعت ، به عنوان يكى از اصول دين مطرح و در مرتبه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد باشد، بلكه از مسلمات قطعيه محسوب مى شود و شاءن آن در اين مورد هم شاءن بسيارى از قضاياى فقهى و تاريخى است كه راهى به انكار آنها نيست ، مثلا همه فقها در حرمت مال غصبى اتفاق دارند يا به دلايلى محكم تاريخى ثابت شده كه جنگ بدر در سال دوم از هجرت واقع شده است . قضيه اول ، قضيه اى فقهى و قضيه اى دوم ، قضيه اى تاريخى است و با اين حال هر دو از اصول دين محسوب نمى شود و رجعت نيز چنين است .(10)
در اين سخن دو احتمال به نظر مى رسد، يكى آنكه اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست كه انكار آن موجب كفر گردد، هر چند خود از امور اعتقادى محسوب مى شود. اين سخن صحيح و قابل قبول است . احتمال ديگر آن آنكه رجعت از سنخ امور اعتقادى نيست بلكه صرفا يك پيشگويى تاريخى در مورد آينده بشرى است ، همانند قضاياى تاريخى و فقهى كه هر چند قطعى است ، ولى اعتقاد به ان ضرورى نيست .
اين سخن برخلاف مفاد ادعيه و روايات و سخنان علماى كلام است ، در زيارت امام حسين (عليه السلام )، مى خوانيم :
انى من المؤ منين برجعتكم .(11)
به بازگشت شما اهل بيت ، (عليه السلام ) ايمان و اعتقاد دارم يا در زيارت حضرت ابوالفضل ، (عليه السلام ) آمده است انى بكم و بايابكم من المؤ منين (12) من به شما و بازگشتان معتقدم در رواياتى كه قبلا بيان شد، امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند:
من اقر بسبعة اشياء فهو و ذكر منها الايمان بالرجعة (13)
هر كس به هفت چيز معتقد باشد، مؤ من است و از ميان هفت چيز ايمان به رجعت را بيان فرمود.
در سخنان بسيارى از انديشمندان كلامى ، رجعت به عنوان يك امر اعتقادى مطرح شده بطورى كه اعتقاد به آن را ضرورى شمرده اند، مرحوم شبر در اين باره مى فرمايد:
پس اعتقاد به اصل رجعت به طور اجمالى واجب است ... هر چند كه تفاصيل آن موكول به ائمه اهل البيت ، (عليه السلام )، مى شود.(14)
بنابراين در تمامى روايات مذكور و روايات معتدد ديگر، رجعت به عنوان يك مساءله اعتقادى مطرح شده است ،كه خود گوياى آنست كه رجعت از زمره امور اعتقادى است نه صرفا يك قضيه مسلم تاريخى .
شاهد ديگر آنكه پيوست علماى كلام موضوع رجعت را در كنار ساير مباحث اعتقادى بحث كرده اند، واين خود شاهد تلقى اعتقادى بودن رجعت است .
نكته ديگر آنكه آيا صرف تحقق رجعت در آينده موجب قضيه تاريخى بودن آن مى شود؟
اگر چنين است ، معاد هم كه در آينده محقق مى شود، صرفا يك قضيه تاريخى خواهد بود، آيا نويسنده به آن ملتزم مى شود؟
گفتار سوم : رابطه رجعت با بعضى از امور اعتقادى 
تفكيك مفاهيم و واژه هايى كه بيانگر اعتقادات وباورهاى دينى است از اهميت زيادى برخوردار است . و گاهى كم توجهى در اين راستا مشكلاتى را به همراه داشته و باعث گرديده است تا اشتباهات بزرگى رخ دهد، و شايد يكى از عوامل آن شباهت معناى زياد اين واژه ها در فرهنگ مردم باشد. از اين روى در لغتنامه دهخدا از ظهور امام عصر، (عليه السلام )،و نزول حضرت عيسى ، (عليه السلام )، به رجعت تعبير شده است كه از جهت لغوى چنين كاربردى ممكن است صحيح باشد، اما از نظر اصطلاح علماى كلام غلطى فاحش است ... به هر صورت در اين فصل تفاوتهاى محتوايى رجعت با ساير مفاهيم مشابه بدقت بررسى مى شود تا جايگاه واقعى كاربرد آن مفاهيم روشن گردد.
1. راجعت و معاد  ممكن است از توضيحاتى كه در مورد رجعت ذكر شد، چنين برداشت شود كه رجعت همان معاد است ، چرا كه مومنان و كافران هر كدام به پاداش و سزاى عمل خويش خواهند رسيد و معناى معاد چيزى جز اين نيست و اساسا انتقام الهى از مشركين و يا پاداش به مومنان ونيز آن اتفاقات غير عادى كه در رجعت اتفاق مى افتد - همانند سلطنت تو لانى اهل بيت ، (عليه السلام )، زنده شدن برخى مردگان و...- تحقق در دنيا ممكن نيست ، لذا مطالبى كه در مورد رجعت گفته مى شود، در حقيقت بخشى از حوادث معاد است و همين تلقى و دريافت از رجعت سبب شده تا برخى از اهل سنت گمان كنند كه اعتقاد به رجعت مستلزم بطلان رستاخيز خواهد شد. زيرا وقتى كه در رجعت ، مومنان به پاداش و كافران به سزاى عمل خويش ‍ برسند، نيازى به رستاخيز نخواهد بود... پس در هر صورت مى بايست تفاوتهاى اين نو امر اعتقادى بدقت تبيين شود .
تفاوتهاى متعددى بين رجعت و معاد وجود دارد كه از آن ميان به چهار فرق اساسى اشاره مى كنيم :
1. رجعت در اين جهان مادى با همه مشخصات و عوارض ، محقق مى گردد و همانطور كه در تعريف رجعت آمد، مردمان همان شكل و صورتى كه در گذشته بودند، بر مى گردند، اما معاد در جهان ديگر اتفاق مى افتد، در جهانى كه از عوارض مادى خبرى نيست .
2.در معاد همه خلايق براى حسابرسى محشور مى گردند، در حاليكه رجعت اختصاص به كافران و مومنان خالص دارد.
3. انكار اصلى از اصول درون موجب كفر مى شود، بر خلاف انكار اصول مذهب ، از اين روى انكار معاد خروج از دين مى گردد، لكن در مويد رجعت چنين نيست .
4.باز گشت كنندگان به دنيا در زمان رجعت دوباره خواهند مرد يا كشته خواهد شد، اما در معاد ديگر مرگ ارتحالى نخواهد بود، چرا كه آنجا سراى ابدى است .
2.رجعت و ظهور  رجعت همانگونه كه گذشت آنست كه گروهى از مومنان خالص و سردمداران كافر كه از دنيا رفته اند، به دنيا بر مى گردند، تا گروه اول به عزت نائل شوند. گروه دوم به ذات دنيوى برسند، اين معنا با ظهور امام دوازدهم (عليه السلام )، متفاوت است ، چرا كه ((ظهور)) در فرهنگ شيعه آن است كه امام دوازدهم حضرت حجه بن الحسن العسكرى ، (عليه السلام )، پس از غيبت بسيار طولانى آنگاه كه جهان پر از ظلم و ستم شود، ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل وداد خواهد نمود.
رجعت دو ظهور در يك اشتراك دارند و آن اينكه هر دو در آخرالزمان و قبل از قيامت اتفاق مى افتد، اما فقرشان اين است كه خداوند براى بر چيدن ريشه هاى ظلم و سسم و ايجاد عدالت روى زمين ، ولى خوييش را پس از غيبتى طولانى ، آشكار مى سازد.
ولى رجعت آن است كه در هنگام ظهور، براى يارى حضرتش و نيز استمرار حاكميت حق بعد از حاكميت حق بعد از برقرارى عدالت ، خداوند گروهى از مئم نان را كه از دنيا رفته اند، به دنيا باز گرداند تا براى يارى وى بشتابند. مومنانى كه ساليان درازى انتظار فرجش را مى كشيدند، ولى قبل از ظهور و رؤ يت حضرتش ، ديده از جهان فرو بفرستند.
رجعت يكى از وقايع مهمى است كه در آستانه ظهور رخ مى دهد و زمان آن هنگام ظهور است ، نه قبل و نه بعد ظهور، بلكه در همان هنگام است كه برخى پيامبران الهى و ائمه اطهار، (عليه السلام )، و مومنان صالح به دنيا بر مى گردند تا شاهد اعتلاى كلمه اسلام در روى زمين باشند. اما چنين تصور كرد كه رجعت همان ظهور است ، رجعت يعنى بازگشت عده اى از مومنان و كفار، ولى ظهور به معناى آشكار شدن و قيام دوار دهمين ذخيره الهى پس ‍ از غيبت طولانى است ، در نتيجه نزديكى زمان اتفاق آن دو واقعه نبايد موجب شود كه آنها را يكى تلقى كنيم .
شايد اين مطلب در مورد رجعت از روايات و كلمات علما به دست بيايد، آنجا كه شيخ مفيد، قدس سره ، فرموده :
ذلك عند قيام مهدى آل محمد، (عليه السلام ) . (15)
رجعت هنگام قيام مهدى آل محمد، (عليه السلام )، خواهد بود
و نيز سيد مرتضى از عاملى بزرگ اسلام در مورد رجعت مى گويد:
آنچه شيعه به آن اعتقاد دارد اين است كه ، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان مهدى ، (عليه السلام )، گروهى از شيعيان را كه از دنيا رفته اند، به دنيا بر مى گرداند.
پس با بيان روشن شد كه رجعت هرگز به معناى ظهور حضرت ولى عصر، (عليه السلام )، نيست .
يكى از مستشرقين به نام ((دويت نلسون )) در كتاب عقيدة الشعة از ظهور امام زمان ، (عليه السلام )، به رجعت تعبير مى كند، كه اين خلاف معناى رجعت در اصطلاح كلام شيعه است .
اين چنين اشتباهى گاهى سبب شده تا كسانى به غلط تصور كنند كه واقعيت رجعت نيز همان امام عصر، (عليه السلام )، است .
از اين رو صاحب كتاب الدعوة الاسلامية مى نويسد:
اگر منظور از رجعت ، ظهور حضرت ولى عصر، عليه السلام ، باشد، لين حرف قابل قبول است ولى اگر منظور بازگشت عده اى به جهان ، قبل ازقيامت است ، اين باطل است و اخبارش با آن همه كثرت فايده اى نداشته و مطلبى را اثبات نمى كند.
سپس مى گويد:
اگر منظور رجوع به دنيا قبل از قيامت باشد، بايد توجه داشت كه مفهوم لفظ ظهور با مفهوم لفظ رجعت بسيار متفاوت است ، واژه اول در جايى به كار مى رود كه چيزى يا كسى بوده ولى پنهان شده و در زمان خاصى آشكارمى شود ولى از رجعت چنين به ذهن مى آيد كه چيزى يا كسى به جاى خاصى رفته باشد، بعد از مدتى به همان جا بر گردد. مضافا اين كه در عرف شيعه بين معانى اصطلاحى آن روز تفاوت وجود دارد(16)
از اين رو جبارى كه در مورد رجعت به دست ما رسيده است ، به خوبى گوياى بازگشت گروهى از مؤ منان به دنيا پيش از قيامت است ، و در برخى روايات نام تعدادى از آنان نام تعدادى از آنان را بيان مى كند و يا برخى وقايع آن را بر مى شمارد، به طورى كه نمى توان همان ظهور امام عصر - عليه السلام - دانست (17)
مرحوم شيخ حر عاملى ، قدس سره ، دوازده فرقه بين واژه رفعت و ظهور ذكر كرده به خاطر طولانى نشدن بحث از ذكر همه آنها خود دارى كرده و تنها به ذكر اين نكته اكتفا مى كنيم كه تنها در يك روايت در مورد واقع حضرت ولى عصر - عليه السلام - به رجعت تعبير شده است و آن رواياتى است كه در كتاب الغيبة النعمانى ذكر شده است ..
ان القائم من الولد عليه ، - عليه السلام -، له غيبة كغيبة يوسف و رجعة كرجعة عيسى بن مريم ، ثم يظهر بعد غيبة مع طلوع النجم الاحمر و خراب الزوراء و هى الرى و خسف المزورة و هى بغداد و خروج السفيانى .. (18)
حضرت قائم - عليه السلام - از فرزندان حضرت على - عليه السلام - داراى غيبى مانند غيب يوسف ، و بازگشتى مانند رجعتى مريم ، - عليه السلام - دارم ، آن حضرت زمانى ظهور خواهد نمود كه وقايع زير به وقوع به پيوند: طلوع ستاره قرمز، خراب شدن زوراء (در زمين )، فرو رفتن مزورة (بغداد)، خروج سفيانى و....
بررسى روايت : 
در اين مورد اين روايت بايد گفت كه :
اولا: سند حديث به دو جهت مخدوش است ، يكى آنكه روايت مضمره است يعنى كعب الاحبار روايت را به پيامبر صلى الله عليه و آله ، نسبت نداده است و اينگونه احاديث اعتبارى ندارد و ديگر و ديگر آنكه رواى كه كعب الاخبار معروف است كه يهودى بود و احاديث بسيارى از يهوديت وارد اسلام كرده است ، البته بايد توجه داشت كه احايث مهدى ، - عليه السلام - تواترشان ثابت شده است و اينكه يك مورد از كعب الاحبار در مورد امام مهدى ، - عليه السلام - نقل شود دليل نمى شود كه او اين عقيده را وارد مذهب شيعه كرده است .
نكته ديگر آنكه منظور از رجعت در اين حديث ، رجعت اصطلاحى نيست ، زيرا همانطور كه گفته شد رجعت رجوع به دنيا پس از مرگ است در حالى كه در مورد حضرت ولى عصر، - عليه السلام - چنين نيست كه وى از دنيا رفته باشد و پس از ساليانى به اين جهان برگردد، بلكه منظور رجعت لغوى است ، به خصوص با توجه به اينكه آن را به رجعت حضرت عيسى ، - عليه السلام - ، و غيبتش را به غيبت حضرت يوسف ، - عليه السلام -، تشبيه كرده ، درصدد رفع استبعاد و بيان مقام والاى امام عصر، - عليه السلام - مى باشد.
ثانيا: اگر خوب دقت كنيم در مى يابيم كه از غيبت به رجعت تعبير نشده ، بلكه گفته شده است كه حضرت علاوه بر غيبت داراى رجعتى نيز هست و در اين حديث رجعت و غيبت كنار هم ذكر شده است و لذا كيفيت غيبت حضرت عيسى ، - عليه السلام - بيان مى كند، خلاصه سخن آنكه سند حديث تمام نيست و بر فرض قبول سند، جهت دلالتى آن مخدوش ‍ است .
بديهى است كه زمان دقيق رجعت را با ذكر سال و ماه روز همانند زمان ظهور و معاد نمى توان معلوم كرد، اما به طور كلى مى توان گفت كه رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدى ، - عليه السلام - رخ خواهد داد. چنانكه در برخى از كلمات علما از زمان رجعت به ((بعد ظهوره )) تعبير شده است ، يعنى بعد از ظهور ولى عصر، - عليه السلام - رجعت اتفاق خواهد افتاد. و نيز در دو روايت به اين مطلب تصريح شده است . از جابر جعفى نقل شده كه گفت از امام - عليه السلام -، شنيدم كه فرمود:
و الله ليملكن رجل منااهل البيت الارض بعد موته ثلاثمائة سنة : و يزاداد تسعا، قال : قلت : فمتى ذلك ؟ قال : بعد موت القائم . قال : قلت : و كم يقوم القائم فى عالمه حتى يموت ؟ قال تسع عشرة سنة من يوم قيامه الى يوم موته . قال قلت : فيكون بعد موته هرج ؟ قال نعم ، خمسين سنة ، قال : ثم يخرج المنصور الى الدنيا و فيطلب بدمه ودم اصحابه فيقتل و يسبى حتى يخرج السفاح و هو امير المؤ منين (19)
به خدا سوگند كه او مردى از اهل بيت ما را پس از سيصد و نه سال از وفاتش قدرت مى دهد. جابر گفت : پرسيدم اين واقعه چه زمانى خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم عليه السلام، پرسيدم قائم تا هنگام مرگش چند سال در جهان حكومت مى كند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قيامش تا وقت مرگش به طول مى انجامد. پرسيدم : آيا بعد از او جهان دچار آشوب مى شود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه كردند و بعد از آن منصور امام حسين، عليه السلام به دنيا بر مى گردد تا انتقام خون خود و يارانش را بگيرد. تا اينكه سفاح قيام كند، كه همان امير المؤ منين على عليه السلام است .
حديث ديگرى از على بن مهزيار نقل شده است ، وى مى گويد: ((در خواب ديدم كسى مى گويد: امسال حج انجام بده تا صاحب زمان ، - عليه السلام - را زيارت كنى ...
بعد او با حضرت سخن مى گويد و ايشان وقايع ظهور را بيان مى كنند و مى فرمايد:
احج بالناس حجة الاسلام واجى الى يثرب ...قلت : يا سيدى ما يكون بعد ذلك ؟ قال : الكرة الكرة الرجعة الرجعة .(20)
حج را با مردم به جا آورده و به سوى يثرب عازم شو... عرض كردم : آقاى من بعد از آن چه رخ خواهد داد. فرمودند: برگشت برگشت ، رجعت رجعت .
چنانچه مشاهده مى شود در هر دو حديث تصريح شده كه رجعت بعد از ظهر خواهد بود، روشن است كه منظور از ((بعد ظهور)) اين نيست كه وقتى ظهور تمام شد، رجعت اتفاقى مى افتد، بلكه مقصود آن است كه اندكى پس از ظهور حضرت ، مردمانى نيكو همچو برخى انبيا و صلحا براى يارى حضرت به دنيا بر مى گردند. و رجعت به صورت تدريجى خواهد بود. يعنى برخى از افراد همانند امير المؤ منين عليه السلام، و پيامبر صلى الله عليه و آله ، و برخى ديگر رجعتشان تقريبا همزمان به ظهور است و رواياتى در مورد اين مطلب داريم كه آنان حضرت ولى عصر عليه السلام را يارى مى دهند و اين طبعا با همزمانى رجعت آنان با ظهور سازگارى دارد. و نيز در برخى روايات داريم كه وقتى حضرت ظهور مى كند، به بعضى از مومنين در قبر خطاب مى شود كه حضرت ظهور كرده اگر مايليد مى توانيد امروز حضرتش را يارى دهيد. (21) البته بعضى از ائمه ممكن است رجعتشان مدتى بعد از ظهور باشد.
خلاصه سخن آنكه رجعت يكى از وقايع همزمان با ظهور است و نبايد آنها را دو نام براى يك واقعيت پنداشت .
گفتار چهارم : تاريخچه رجعت 
معمولا در كتابهايى كه پيرامون رجعت نگارش شده است ، توجهى به تاريخچه و سير تحول اين عقيده نشده است، در صورتى كه مطالعه تاريخى در مورد يك پديده مى تواند تصوير روشنى از آن در ذهن ايجاد كند و بسيارى از كج انديشيهاى موجود را پاسخ دهد. از اين رو با توجه به مستندات تاريخى مى توان سه دوره براى اين عقيده در بستر تاريخ در نظر گرفت .
1 - دوره پيدايش (از عصر رسالت تا سال 95ق . شهادت امام سجاد عليه السلام)در اين دوره كه دوره تكون و پيدايش اين عقيده است ، رجعت براى اولين بار توسط پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله تحت عنوان ((خروج )) مطرح گرديد. و در زمان حضرت عليه السلام از آن به رجعت تعبير شد.در اين عصر رجعت به عنوان يكى از اسرار كه در آينده اتفاق خواهد افتاد به اصحاب خاص ائمه عليهم السلام، گفته مى شد و كم كم آن را شيوع داد، و مدتى طول كشيد تا اذهان عموم با آن انس گرفت ، از اين رو در اين مرحله و استقلال و عمده مطالب طرح شده پيرامون رجعت كنندگان بوده است برخى روايات كه در اين دوره نقل شده است به قرار زير است :
جنبنده خدا:
رجعت يكى از امور اعتبارى است كه از صدر اسلام مورد توجه ويژه پيامبر گرامى اسلام ، صلى الله عليه و آله ، بوده و به مناسبتهاى مختلف آن را بيان مى كرده است . در رواياتى كه در ذيل مى آيد حضرت به بازگشت امير المؤ منين عليه السلام در آخر زمان به دنيا اشاره كرده و براى تبيين آن از آيات قرانى استفاده كرده است در حديثى امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
انتهى رسول الله عليه السلام الى امير المومنين و هو نائم فى المسجد، قد جمع رملا و وضع راسه عليه فحركه بر جله ثمقال : قم يا دابة الله فقال رجل من الثابر...يارسول الله انسمن بعضنا بعضا بهذا الاسم ؟ فقال : لا، و الله ما هو الا له خاصة و هو دابة التى ذكر الله فى كتابه ((و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم ان الناس كانوا باياتنا لا يوقنون )) ثم قال : يا على اذا كان آخر الزمان اخرجك الله فى احسن صورة و معك ميسم تسم به اعدائك (22)
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به سوى امير المومنين عليه السلام آمد در حالى كه در مسجد خوابيده بود و مقدارى شن را به عنوان بالش زير سر گذاشته بود او را با پا حركت داد و فرمود: اى دابة الله (جنبده خدا) برخيز. يكى از اصحاب عرض كرد اى رسول گرامى ما مجازيم اين اسم به ديگران نسبت دهيم ؟ حضرت فرمود: خير به خدا سوگند كه آن ماه مخصوص تو حضرت على - عليه السلام - است . و او همان دابة و جنبده اى است كه خداوند در كتابش فرمود: ((هنگامى كه قول بر آنان واقع گردد براى آنها جنبده اى از زمين خارج مى كنيم كه با آنان سخن مى گويد بدرستى كه مردم به آيات و نشانه هاى ما يقين نمى كنند.))
سپس اضافه كردند اى على هنگامى كه آخر زمان فرا رسد، خداوند تو را در بهترين صورت از زمين خارج مى سازد كه به همراه تو اعصايى است كه با آن دشمنانت را مشخص مى كنى .
پيامبر گرامى اسلام در مورد بازگشت حضرت على - عليه السلام - در آخرالزمان ، تعبير به اخراج (از زمين ) مى كند، كه مفهوم رجعت را بيان مى كند.
زمان رجعت  حكمت الهى بر اين تعلق گرفته است كه ، زمان دقيق برخى از وقايع كه در آينده اتفاق مى افتد و در سرنوشت مردم و جهان مؤ ثر است ، مشخص ‍ نگردد، همانند معاد و ظهور حضرت ولى عصر، - عليه السلام -. از اين جمله است رجعت كه نمى توان تاريخ دقيق آن را با ذكر سال و ماه و روز معين نمود. در اين زمينه حضرت على ، - عليه السلام - حديثى از پيامبر، صلى الله عليه و آله نقل مى كند:
فلما اخبر هم رسول الله ما يكون من الرجعة ، قالوا متى يكون هذا؟ قال الله : ((قل (يا محمد) ان ادرى اقريب ما توعدون ام يجعل له ربى امدا)) (23)
آن هنگام كه رسول خدا مردم را به وقايع رجعت آگاه كرد، از آن حضرت پرسيدند: آن رجعت در چه زمانى اتفاق مى افتد؟ خداوند به پيامبرش وحى فرمود:
بگو من نمى دانم (فقط خداوند از آن گاه است ) كه آنچه وعده داده شده نزديك است و يا آنكه خداوند براى آن مدت ، (طولانى ) قرار داده است .
رجعت شهداى كربلا  
همان طور كه مى دانيم هنگام رجعت ، گروهى از انبيا و امامان معصوم ، عليهم السلام ، به دنيا بر مى گردند. برخى حضرت را يارى مى دهند و برخى ديگر از ظهور به مدت طولانى بر روى زمنى حكومت صالحان را تشكيل خواهند داد. در حديثى از امام باقر، - عليه السلام - مى خوانيم كه شهداى كربلا، به ويژه سالار شهيدان حسين بن على - عليه السلام -، به دنيا بر مى گردد و داراى حكومت طولانى روى زمين خواهد بود. امام باقر، - عليه السلام - فرمود:
قال الحسين لا صحابه قبل ان يقتل ... فابشروا فوا الله لئن قتلونا فانا نرد على نبينا،، قال : امكث ما شاء الله فاكون اول من ينشق الارض عنه ، فاخرج خرجة يوافق ذلك خرجة امير المؤ منين ، - عليه السلام ... (24)
رجعت پيامبر اسلام  ابوخالد كابلى از امام سجاد - عليه السلام -، نقل كرده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه :
ان الذى فرض عليك القران لرادك الى معاد (25)
آنكه قرآن را بر تو فرض نمود، تو را به معاد و بازگشتگاه بر مى گرداند.
فرمودند:
يرجع اليكم نبيكم . (26)
پيامبرتان بار ديگر به سوى شما بر مى گردد مطابق اين روايت مى توان گفت كه منظور از معاد (زمان موعود) روز رجعت است كه در آن پيامبر اكرم ،، صلى الله عليه و آله ، به دنيا رجعت مى كند. روشن است كه منظور از ((يرفع اليكم نبيكم )) اين نيست كه مردم در قيامت و سراى ديگر پيامبر را ملاقات مى كنند، زيرا در اين صورت مى بايست اينگونه تعبير مى شد كه ((ترجعون الى نبيكم )) علاوه بر اين ، حضرت از آن واقعه ، به رجوع تعبير كرده است و با توجه به اينكه حضرت از دنيا رحلت كرده اند، معناى رجوع در مورد ايشان ، بازگشت به دنيا پس از مرگ خواهد بود.
پس بر خلاف آنان كه مى پندارند، رجعت توسط ابن سبا وارد تشيع شد، بايد گفت كه انديسه رجعت از همان سالهاى آغاز پيدايش اسلام مطرح شد اگر چه اين انديشه در آن سالهاى آغازين به جهت غامض بودنش هنوز ميان مردم جايگاه اصلى خود را پيدا نكرده بودت و دوره بعدى به به واسطه بحثها و تاليفات متعدد، بتدريج رشد و توسعه پيدا كرد.
2. دوره رشد و بالندگى (260-95ق .) 
سالهاى بين شهادت امام سجاد، - عليه السلام (95ق .) تا ابتداى غيبت صغرى (260ق .)را مى توان دوره رشد بالندگى انديشه رجعت تلقى كرد. يكى از ويژگيهاى اين دوران ، موضع گيرى برخى از اهل سمت پيرامون اعتقاد به رجعت است . در مقابل ، ائمه دين ، - عليه السلام ، با تمسك به آيات قرآن كه مورد قبول آنان بود از عقيده به رجعت دفاع وان را مبرهن مى كردند.
در آن دو مركز علمى مهم ، در جهان اسلام مطرح بود، يكى حجاز و مدينه كه محل نزول قرآن و محل زندگى پيامبر اسلام ، صلى الله عليه و آله ، بود كه طرفداران آن مكتب را اهل حديث مى ناميدند، و در عراق و كوفه كه برخى از صحابه و نيز برخى از ائمه مذاهب مثل ابوحنيفه در آنجا زندگى مى كردند وگرايش كلى آنها به راى وقياس بود، در ان زمان اهل عراق از زمره كسانى بودند كه بشدت با اعتقاد به رجعت مخالفت مى كردند، ژ در اين زمينه مى گويد:امام باقر، - عليه السلام ، به من فرودند:
ينكر اهل العراق الرجعة ؟ قلت : نعم ، قال : اما يقرئن القران ((و يوم نحشر من كل امة فوجا)) (27)
آيا اهل روايت بخوبى روشن مى شود كه در آن زمان ، مساله رجعت مورد بحث و گفتگو بوده واهل عراق آن را نمى پذيرفتند و در مقابل حضرت باقر، - عليه السلام ، از آيات قرآن بر رجعت استدلال مى كند، ولى اين نقد و نظر ظاهرا در دوره گذشته مطرح نبوده وائمه اطهار - عليه السلام ، فقط به ذكر وقايع واصل رجعت اكتفا مى كردند ولى در صدد اثبات و پاسخ سخنان مخالفان نبوده اند. (28)گروه ديگرى كه در آن عصر به اين عقيده خرده مى گرفتند، (قدريه )بود (29)حنان بن سدير از پدرش نقل مى كند كه پدرش ‍ گفت :
سالت ابا جعفر، - عليه السلام ، عن الرجعة ، فقال : ((القدرية تنكرها - ثلاثا)) (30)
از امام باقر، - عليه السلام ، در مورد رجعت سوال كردم (شايد منظور از سوال درباره رجعت اين باشد، كه چه كسانى رجعت را منكرند، كه اين معنى به قرينه جواب امام تاءييد مى شود) حضرت سه بار فرمود: قدريه رجعت را انكار مى كند.
جرم اعتقاد به رجعت !!  در عصر امام باقر، - عليه السلام -، برخى از اصحاب آن حضرت تنها به جرم اعتقاد به رجعت آنچنان در جامعه منفور شده بودند كه با داشتن علم و دانش وافر از آنها حديث نقل نمى شد. سيد بن طاووس از صحيح مسلم ، كه از كتابهاى بسيار معتبر اهل سنت است ، نقل مى كند كه جراح : مليح گويد:
جابر مى گويد: نزد من از طريق امام باقر، - عليه السلام - و ايشان از پيامبر اكرم ، صلى الله عليه و آله ، هفتاد هزار حديث وجود داشت كه اهل سنت همه آنها را رها كردند و سپس مسلم به اسناد بن عمر رازى علت ترك آن را چنين نقل مى كند: ((خود را حريز شنيدم كه مى گفت : با جابر ملاقات كردم ، ولى اصلا از او حديثى يادداشت نكردم ، زيرا او به رجعت اعتقاد داشت !)) (31)
البته ريشه اصلى اينگونه مخالفتها با چنين عقيده اى ناشى از عدم ظرفيت فكرى مردم بوده است كه نمى توانستند باور كنند چطور انسانهايى كه ساليان دراز از دنيا رفته اند مجددا به دنيا باز مى گردند و شاهد اعتلاى حكومت جهانى اسلام خواهند بود. نظير اين مساءله مخالفتهايى است كه با عقيده به معاد و ساير غيبى مى شود.
در زمان امام باقر، - عليه السلام - تنها برخى از مذاهب اهل سنت (اهل عراق ، قدريه ) با عقيده رجعت مخالفت مى ورزيدند، اما در زمان امام صادق - عليه السلام -، اين مخالفت به اوج خود رسيد به طورى كه همه مذهب اهل سنت در مقابل شيعه به چنين عقيده اى به ستيز برخاسته بودند، در اين عصر امام صادق ، - عليه السلام -، با استدلالهاى قوى از كيان اين اعتقاد دفاع مى نمودند، اوبصير گويد به امام صادق ، - عليه السلام -، عرض كردم :
ان العامة تزعم ان قوله ((و يوم نحشر من كل امة فوجا)) (32) عنى فى يوم القيامة . فقال ابو عبدالله ، - عليه السلام - ، فيحشر الله يوم القيامة من كل امة فوجا و يدع الباقين ؟ لا و لكنه فى الرجعة . و اما آية القيامة ((و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا)) (33)(34)
اهل سنت در مورد سخن خداوند (متعال ) كه مى فرمايد: ((روزى كه از هر امتى گروهى را محشور مى كنيم )) مى پندارند كه منظور، روز قيامت است . امام فرمودند: آيا اينچنين است كه خداوند در روز قيامت از هر امتى گروهى را محشور و بقيه را رها مى كند؟ چنين نيست . بلكه منظور آيه از حشر گروهى از هر امتى ، در روز قيامت آن است كه حق تعالى مى فرمايد: ((همه را محشور مى كنيم و از كسى چشم پوشى نمى كنيم .))

 

payam-resan

تعداد صفحات : 435

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • سنگر یاوران حجت(عج)
  • سنگر جنگ نرم یاوران حجت(عج)
  • معبرسایبری ساوه
  • معبر سایبری اندیشه
  • تهدیدات فضای مجازی
  • این پرچم تا قیامت بالا است*سرگرمی*
  • برندزلینک
  • فتوکده | کارت پستال و کارت ویزیت
  • چت روم افسر جوان جنگ نرم
  • ❤سایت عاشقانه لاویر ❤
  • سایت جنگ نرم
  • عکس و مطالب کم یاب
  • نرم افزار
  • جنگ نرم2
  • جنگ نرم
  • کاربر روزانه
  • کد های برنامه نویسی
  • پایگاه شهدای فردوس
  • بهترین سایت تفریحی
  • قم دانلود
  • شمشیر داموکلس
  • دانلود نمونه سوالات استخدامی
  • افسر جوان جنگ نرم/سایبری
  • مجتمع فرهنگی باران
  • فرهنگی-هنری
  • این پرچم تا قیامت بالاست
  • دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
  • بسیج
  • تدریس خصوصی
  • عینک آفتابی مردانه
  • افسر جوان جنگ نرم
  • خرید شارژ
  • دانلود دانلود دانلود . ..
  • عاشقانها
  • اف سی بی دانلود
  • dokhtarakashegh
  • کاربردروزانه2
  • وبلاگ تخصصي موزيك
  • اف سی بی دانلود
  • طلبــه سايبري
  • کافه تنهایی
  • خرید شارژ
  • حال کنید و لذت ببرید
  • فروشگاه اینترنتی
  • ویکی دانلود ها
  • بیداری اندیشه
  • عینک آفتابی مردانه
  • گروه فرهنگی مشکات
  • سلام علی ال یاسین
  • مجموعه كاملي از نمونه سوالات دبيرستان قسمت اول
  • کاربردروزانه
  • بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    به کدام نامزد ریاست جمهوری96 رای می دهید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1316
  • کل نظرات : 51
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 592
  • آی پی امروز : 247
  • آی پی دیروز : 109
  • بازدید امروز : 365
  • باردید دیروز : 227
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 365
  • بازدید ماه : 4,119
  • بازدید سال : 35,302
  • بازدید کلی : 964,136
  • مترجم سایت36زبان روز دنیا