سلام علیکم
معبرسایبری قاصدک :بمناسبت تولد سه سالگی و سالروز ولادت امام خمینی(ره)
هشتمین دوره ولایت نوررا مسابقات *وبلاگ نویسی * ساخت اپلیکیشین اندروید *عکاسی با تلفن همراه را ویژه بسیجیان جمهوری اسلامی ایران و دانش آموزان متوسطه دوم و دانشجویان پیرو خط ولایت فقیه برگزار می نماید.
منتظر خبر های جدیدی از ما باشید...
به همراه سردار سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی
رییس سازمان بسیج مستضعفین به خانه این شهید بزرگوار رفتیم تا جویای احوال
خانواده اش شویم و پای صحبتشان بنشینیم.
منزل سید مصطفی موسوی در یکی از محله های
جنوب غرب تهران است. مصطفی در خانه ای کوچک و خالی از تشریفات و زوائد
امروزی، زندگی کرده و از همین خانه رهسپار شهادت شده است.
40 روز بیشتر از اعزام سید مصطفی نگذشته
بود که سرانجام پس از رشادت های فراوان در جریان آزاد سازی یکی از شهرهای
سوریه مورد اصابت ترکش گلوله نیروهای تکفیری قرار گرفته و به شهادت رسید.
به خانه سید مصطفی می رسیم، پس از احوال
پرسی های از والدین شهید، سردار نقدی می گوید: ما همه مدیون این فرزند
برومند شما هستیم اگر امنیتی وجود دارد و مردم می توانند در این منطقه جنگ
زده زندگی آرامی داشته باشند وامدار همین فداکاری هاست که فرزندان این
سرزمین هزاران کیلومتر آن طرف تر می روند و می جنگند.
سردار ادامه داد: این افتخاری برای شما و مسئولیتی برای ماست که بتوانیم به تکلیفمان در برابر این خون های پاک عمل کنیم.
آقا وحید پدر شهید، خود از رزمندگان دفاع
مقدس بوده است، فرزند خود را اینگونه معرفی می کند: مصطفی تنها پسر من
است. از خصوصیات با ارزش او ولایت مداری بود و علاقه خاصی به مقام معظم
رهبری داشت؛ به مادرش گفته بود که سخنان آقا را برایش ضبط کند تا زمانی که
از سوریه بازگشت گوش کند. سید مصطفی، کم حرف و خوش اخلاق بود.
آقا وحید می گوید: سید مصطفی خیلی تلاش
کرد تا به سوریه برود؛ اما به دلیل کمی سنش با وی مخالفت می کردند. گفتند
باید بروی و رضایت پدرت را بگیری و بیاوری و من نیز رضایت خود را به او
دادم. او دانسته به سوریه رفت آن طور نبود که احساسی تصمیم گرفته باشد.
یکی از نزدیکان شهید خاطره ای را به نقل
از همرزم شهید مصطفی بیان می کند: مصطفی در جواب سوال یکی از رزمندگان که
آیا فکر می کردی الان اینجا و در سوریه باشی، گفته بود «من برای آمدن به
اینجا برنامه ریزی کرده ام همان طوریکه برای حضورم در کرانه باختری برنامه
دارم»؛ همه از این پاسخ تعجب کردیم.
مادر شهید که در گوشه ای از اتاق با چهره
ای غمگین نشسته بود گفت: او به مطالعه علاقه فراوانی داشت و دائما در حال
مطالعه بود حتی 3 کتاب را با خود به سوریه برده بود.
به اینجا که رسیدیم سردار نقدی از کتاب
ها پرسید مادر نیز به پدر شهید اشاره کرد که کتابها را بیاورد. آقا وحید
کتاب ها را به سردار داد.
نام آن سه کتاب؛ حاج قاسم جستاری در
خاطرات حاج قاسم سلیمانی، زن از نگاه علی شریعتی و فلسطین از منظر مقام
معظم رهبری بودند؛ سردار یکی یکی کتابها را ورق زد.
تابلویی از شهید مصطفی را جلوی سردار
قرار دادند؛ آقا وحید می گوید پسرم در جنگ، به خاطر سن کمی که داشت اجازه
جلو رفتن نداشت به همین دلیل کمک تیربار چی شده بود.
به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، سردار
نقدی از ادامه تحصیل شهید در دانشگاه سوال کرد و مادر شهید در پاسخ گفت: او
در دانشگاه دولتی بیرجند فیزیک اتمی قبول شد که به خاطر عدم علاقه نرفت.
سال بعد در دانشگاه سراسری دامغان مهندسی فیزیک پذیرفته شد که باز هم به
دلیل عدم علاقه به رشته فیزیک از رفتن به دانشگاه صرف نظر کرد در نهایت در
رشته مکانیک دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب به تحصیل ادامه داد.
یکی از دوستان شهید که در جلسه حاضر بود
خاطره ای از شهید گفت: سال 86 که از پایگاه المهدی (عج) به میدان تیر رفته
بودیم کلاه آهنی برای سرش بزرگ بود و جلوی چشمانش را می گرفت. بعد از هر
بار که تیراندازی می کرد کلاه به پایین می آمد و آن را با دست به بالای سرش
می برد.
مادر سید مصطفی از ناو جنگی می گوید که
شهید طراحی کرده بود او طرح ناو را به همراه پدرش به سازمان نخبگان برده و
آنان نیز به طرح امتیاز بالایی داده بودند، او توضیح می دهد که آنان طرح را
قبول کردند ولی گفتند که بایستی آن را، 3 بعدی طراحی کند اما به دلیل بالا
بودن هزینه و وضعیت نامناسب مالی خانواده از آن صرف نظر کرد.
دوست سید مصطفی در ادامه می گوید: ناوی
که او طراحی کرده بود از طریق یکی از دوستانش به کانادا ارسال شد، که طرح
را پذیرفتند و خواستند که همراه خانواده اش به کانادا سفر کند و ما هم خیلی
به او اصرار کردیم اما سید مصطفی نپذیرفت.
مادر شهید می گوید به او گفتم که به
سوریه نرو، تو زنده بمانی بیشتر به درد مملکتت می خوری. گفت مادر من ندای
هل من ناصر را شنیده ام اگر جلوی من را بگیرید تا آخر عمرم حسرت می خورم،
جواب حضرت زهرا و حضرت زینب (س) را خودتان باید بدهید و مادر [با بغض] گفت:
بالاخره مرا راضی کرد.
سردار در جواب مادر شهید گفت: او دیگر به
بالاترین مرتبه ی انسانیت رسیده است؛ فرزندی که تربیت کرده اید به
بالاترین نشانی که می شود به یک انسان داد دست یافته است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین ادامه داد:
انسان اگر در دیار غربت و با اخلاص و در گمنامی به شهادت برسد از این
بالاتر جایگاهی وجود ندارد.
سردار نقدی از علاقه بسیاری از جوانان
برای اعزام به سوریه گفت: تا کنون60- 70 هزار نامه از جوانان آماده به رزم،
برای رفتن به سوریه و عراق به دستم رسیده، بدون اینکه حتی در این خصوص
چیزی از سوی ما اعلام شده باشد.
وی ادامه داد: جمعی از طلاب جوان نامه ای
ارسال کردند و خواسته اند تا آنها را به سوریه بفرستیم، پای آن نامه را با
خون خود امضاء کرده اند.
هنوز جوان های ما بیدار هستند و راه خود را پیدا کرده اند. ان شاء الله روزی بیاید که همه با هم برای آزادی سوریه حرکت کنیم.
سردار نقدی از روز شهادت سید مصطفی می
پرسد؛ پدرش در جواب می گوید: 18 آبان با من تماس گرفت و با هم احوال پرسی
کردیم چند روز بعد در 21 آبان خبر شهادتش را دادند.
وی در پایان دیدار با دعا برای علو درجات بسیجی شهید، درس آموزی از محضر شهدا را همیشگی و بی پایان دانست.
لوح یادبودی نیز از سوی رئیس سازمان بسیج مستضعفین به خانواده شهید سید مصطفی موسوی اهدا شد.
گفتنی است که شهید سید مصطفی موسوی جوان ترین شهید مدافع حرم ایرانی است که در سن 20 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کتاب «سراب آزادی» خاطرات خودنوشت مریم سنجابی مسئول پرونده‌های پرسنلی و عضو شورای رهبری سازمان منافقین از سوی انتشارات ستوس راهی بازار کتاب شد.
این کتاب در 400 صفحه خاطراتی از این سازمان مخوف را بیان می‌کند و اتفاقات مختلف و نحوه برخورد سازمان با آنها را شرح داده است.
نویسنده به دلیل قرارداشتن در بطن گروهک منافقین و لمس جنایت‌های این گروه توانسته است حس و حال خود را به مخاطب بیان کند.
بخش‌هایی از این خاطرات در ادامه آمده است:
تعداد صفحات : 435
بدون دانش برنامه نویسی نرم افزار اندروید بسازیدapk
فروش تکی لوازم جانبی موبایل به قیمت عمده
اطلاعیه شماره5مسابقه مدافعان حریم ولایت:
بسته جنگ نرم نیوز شماره دوم